معنی ذباله - فرهنگ فارسی عمید
معنی ذباله
- ذباله
- فتیلۀ شمع یا چراغ، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پلیته، پتیله
تصویر ذباله
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ذباله
ذباله
- ذباله
- پلیته. (دهار) (منتهی الارب). فتیله. فلیته. ذُبّاله َ. پلیتۀ افروخته. ج، ذبال. (مهذب الاسماء). ذَبائل:
این همی گفت و ذبالۀ نور پاک
از لبش میشد پیاپی بر سماک.
مولوی
لغت نامه دهخدا