- ذاهب
- فراموش کننده
معنی ذاهب - جستجوی لغت در جدول جو
- ذاهب ((هِ))
- رونده، گذرنده، کوشنده
- ذاهب
- رونده، درگذرنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مذهب ها، راه و روش ها، طریقه ها، هر یک از فرقه ها و گرایشات دینی با مجموعه ای از آیین ها و آموزه ها، جمع واژۀ مذهب
روش ها، دین ها جمع مذهب طریقه ها روشها، شعبه های دینی: در آنجا ازاغلب مذاهب مردم بودند، دینها ادیان
گدازنده، آب کننده
ذوب شونده گدازان، ذوب کننده گدازنده
فراموش کننده فراموشکار. فراموشکار
پستارا (پستار عقرب) دنباله رو
گذشتن، رفتن
پارسا و عابد، دیر نشین
مهیا کردن و آماده ساختن برای کاری، ساخته و آماده شدن آماده گشتن بسیجیدن، بسیجاندن مهیا و آماده شدن برای کاری
خاکستری رنگ
فراموش کننده، فراموشکار
غارت کننده، غنیمت گیرنده
ذوب شونده، گدازنده، گداز آن
بخشنده، دهنده، عطا کننده، سخی
کسی که در دیر به سر می برد و به عبادت مشغول است، پارسا و عابد نصاری، دیرنشین، خائف، ترسنده، ترسان
فروزان مشتعل شعله ور جمع لواهب
تاراجگر، پروه گیر غارت کننده غنیمت گیرنده: اصول مهرتوطبع کرام راجامع نهیب کین توصبرلئام راناهب. (عثمان مختاری. چا. همائی. 30)
بخشنده، عطا کننده، جوانمرد
جمع ذهبه، باران های ریز و بسیار
جمع ذهب، زرده های تخم مرغ، پیمانه های اهل یمن
رفتن، گذشتن
آماده و مهیا شدن
دشنام دریدگی گستاخی آک (عیب)، کاستی کمی، گداخته ناآرام