جدول جو
جدول جو

معنی ذائع - جستجوی لغت در جدول جو

ذائع
(ءِ)
آشکار. آشکارا. فاشی، پراکنده
لغت نامه دهخدا
ذائع
آشکار فاش. آشکارا
تصویری از ذائع
تصویر ذائع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذایع
تصویر ذایع
پراکنده، فاش، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذائل
تصویر ذائل
دارای ذیل، درازدامن، درازدنبال
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ)
نعت فاعلی از ذود. سائق. راننده. دورکننده. ج، ذاءده، ذوّد، ذوّاد: رجل ذائد، مردی حامی حقیقت و دفّاع از عرض خویش، نام اسبی از نسل حرون، فحل معروف
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
خشمناک. ذئر، زن ناسازوار با شوی. ناشزه
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
شیخ محمد امین... افندی. از متأخرین شعرای عثمانی و از مشایخ طریقۀ مصریه. وفات او به اسلامبول در سال 1269 هجری قمری بوده است. از اوست:
هوس عشق یار وار دلده
صید اولماز شکار وار دلده
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی از ذوق. چشنده. مزه گیرنده
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی از ذیل، درازدنبال: فرس ٌ ذائل، اسبی درازدم، ذیل ٌ ذائل، خواری. رسوائی، درع ٌ ذائل، زره درازدامان، حلق ٌ ذائل، حلقه های زره باریک و لطیف مائل بدرازی
لغت نامه دهخدا
(رِ)
خیک خرد شراب. مشکولی. خیکچۀ شراب. مشکیزۀ شراب. ج، ذوارع
لغت نامه دهخدا
(ذَ ءِ)
رجوع به ذرایع شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
طیّع. فرمانبردار. (منتهی الارب). خواهان، و منه جاء فلان طائعاً غیر مکره. ج، طوّع. (منتهی الارب). گردن نهاده. فرمانبرنده: قالتاأتینا طائعین. (قرآن 11/41). آمدیم طائع و راغب. (ابوالفتوح رازی سورۀ فصلت). ج، طائعین:
که ز یزدان آگهیم و طائعیم
ما همه بی اتفاقی ضائعیم.
مولوی.
، خوش منش. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
بیکار و مهمل. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
خائع و نائع دو کوه است مقابل یکدیگر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
از توع یعنی مسکه یافله بپارۀ نان برگیرنده. (از منتهی الارب) ، از تیع بمعنی بیرون آمدن قی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
گام فراخ نهنده. (از منتهی الارب). بچۀ آهو که گام فراخ نهد در رفتن. ج، بوع، علما و مصنفان از کلمه باب منظورشان مسائل متعدده ای از جنس واحد، یا نوع واحد، و یا صنف واحد میباشد و از کتاب مسائل متعدده ای از جنس واحد خواهند. و از فصل مسائل متعدده ای از صنف واحد. و از منشوره و شتی بابها یا از اصناف مختلفه اراده کنند، نزد علماء علم جفر، باب اطلاق میشود بر حروف هجائیه که بترتیب مخصوص مرتب باشد و آن ترتیب را بیت و سهم نیز نام گذارند میگویند باب کبیر باشد و صغیر و متصل، اما باب کبیر بیست و نه حرفست و آن این است: ا. ب. ت. ث. ج. ح. خ. د. ذ. ر. ز. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ع. غ. ف. ق. ل. میلادی ن. و. ه. لا. ی.
و اما باب صغیر مبنی است بر بیست و دو حرف و آن این است: ا. ب. ج. د. ه. و. ز. ح. ط. ی. ک. ل. میلادی ن. س. ع. ف. ص. ق. ر. ش. ت.
و باب متصل نیز بیست و دو حرف و آن این است: ب. ت. ث. ج. ح. خ. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ع. غ. ف. ق. ک. ل. میلادی ن. ه. ی. پس در باب صغیر این هفت حرف نیست: ث. خ. ذ. ض. ظ. غ. لا. و در باب متصل این هفت حرف نیست: ا. د. ذ. ر. ز. و. لا
لغت نامه دهخدا
تصویری از لائع
تصویر لائع
ترسو، بی تاب
فرهنگ لغت هوشیار
تپاه تباه تبست اگر نه عدل شهستی و نیک رایی او یقین شدستی کار جهان تباه و تبست (سوزنی) لشت بلغده یاب از کار رفته تباه تلف، بی فایده بیهوده بیثمر، فرو گذاشته بی تیمار که کسی در فکر وی نباشد، مهمل بیکار، گم، گندیده (تخم مرغ و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائد
تصویر ذائد
دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بائع
تصویر بائع
فروشنده فروختار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذارع
تصویر ذارع
خیکچه، چابکدست زن، شتر فراخ گام ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرائع
تصویر ذرائع
جمع ذریعه، دستاویزها ابزارها جمع ذریعه وسایل وسایط دست آویزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائل
تصویر ذائل
خواری، رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائق
تصویر ذائق
چشنده مزه گیرنده. چشنده مزه سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائر
تصویر ذائر
خشمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائب
تصویر ذائب
گدازنده، آب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائع
تصویر شائع
رواک زندک آشکارا بون هنباز (سهم مشترک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذایع
تصویر ذایع
آشکار، شایع، پیدا، ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
شگفتی زای، رویا، رسا بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائع
تصویر سائع
میرنده، بیکار بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائع
تصویر جائع
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طائع
تصویر طائع
فرمانبردار، خواهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذایع
تصویر ذایع
((یِ))
آشکار، فاش
فرهنگ فارسی معین
مایع
دیکشنری اردو به فارسی
هدر شده، گمشده
دیکشنری اردو به فارسی