معنی طائع
- طائع (ءِ)
- طیّع. فرمانبردار. (منتهی الارب). خواهان، و منه جاء فلان طائعاً غیر مکره. ج، طوّع. (منتهی الارب). گردن نهاده. فرمانبرنده: قالتاأتینا طائعین. (قرآن 11/41). آمدیم طائع و راغب. (ابوالفتوح رازی سورۀ فصلت). ج، طائعین:
که ز یزدان آگهیم و طائعیم
ما همه بی اتفاقی ضائعیم.
مولوی.
، خوش منش. (مهذب الاسماء)
