معنی مائع
مائع
مایع
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مائع
مائع
مائع
رجوع به مایع شود
لغت نامه دهخدا
مایع
مایع
آبگون
فرهنگ واژه فارسی سره
مانع
مانع
بازدارنده، گیر، راهبند
فرهنگ واژه فارسی سره
بائع
بائع
فروشنده فروختار
فرهنگ لغت هوشیار
ذائع
ذائع
آشکار فاش. آشکارا
فرهنگ لغت هوشیار
رائع
رائع
شگفتی زای، رویا، رسا بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
سائع
سائع
میرنده، بیکار بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
جائع
جائع
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
جمائع
جمائع
جمع جمعیه، پرگال ها جمع جمیعه
فرهنگ لغت هوشیار