یکی از صورت های فلکی جنوبی بین صورت فلکی عقرب و قنطورس، سبع گرگ، پستانداری وحشی و گوشت خوار شبیه سگ اما از آن قوی تر و درنده تر که در موقع گرسنگی به چهارپایان و حتی به انسان حمله می کند، سمسم، اغبر، ذیب، سرحان دزد، راهزن
یکی از صورت های فلکی جنوبی بین صورت فلکی عقرب و قنطورس، سبع گُرگ، پستانداری وحشی و گوشت خوار شبیه سگ اما از آن قوی تر و درنده تر که در موقع گرسنگی به چهارپایان و حتی به انسان حمله می کند، سَمسَم، اَغبَر، ذیب، سِرحان دزد، راهزن
اسم مکانی است در میانۀ اورشلیم و شکیم که یوثام از حضور برادر خود ابی مالک بدانجا فرار نمود و دورنیست که همان البیره باشد. (از قاموس کتاب مقدس) اسم جایی است در زمین موآب که خدا از چاهی که در آنجاست قوم خود اسرائیل را آب داد. و ممکن است همان بئر ایلیم باشد. (از قاموس کتاب مقدس)
اسم مکانی است در میانۀ اورشلیم و شکیم که یوثام از حضور برادر خود ابی مالک بدانجا فرار نمود و دورنیست که همان البیره باشد. (از قاموس کتاب مقدس) اسم جایی است در زمین موآب که خدا از چاهی که در آنجاست قوم خود اسرائیل را آب داد. و ممکن است همان بئر ایلیم باشد. (از قاموس کتاب مقدس)
چاه. (از تاج العروس) (ناظم الاطباء). حفره ای عمیق در زمین که از آن آب برآید. (از اقرب الموارد). حفرۀ استوانه شکلی که در زمین فروبرندتا به آب رسد و از آنجا آب برگیرند. ج، آبار (مقلوب از ابآر) و ابؤر و آبر و بئار. (تاج العروس) (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان). رجوع به چاه شود. - یوم البئر، روزی از روزهای عرب. (از معجم البلدان)
چاه. (از تاج العروس) (ناظم الاطباء). حفره ای عمیق در زمین که از آن آب برآید. (از اقرب الموارد). حفرۀ استوانه شکلی که در زمین فروبرندتا به آب رسد و از آنجا آب برگیرند. ج، آبار (مقلوب از اَبآر) و ابؤُر و آبُر و بِئار. (تاج العروس) (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان). رجوع به چاه شود. - یوم البئر، روزی از روزهای عرب. (از معجم البلدان)
تأنیث ذئر، امراءه ذئره، زنی ناسازوار با شوی. ذئر. ذائر، ناپسند، سختی، سختی حرب، شؤنک ذئره، یا ان ّ شؤنک لذئره، ای دموعک فیها تنفش کتنفش الغضبان یعنی در مجاری اشک تو دم زدنهائی است چون دم زدن مرد خشمناک
تأنیث ذَئِر، امراءه ذئِره، زنی ناسازوار با شوی. ذئر. ذائر، ناپسند، سختی، سختی حرب، شؤنک ذئره، یا ان ّ شؤنک لذئره، ای دموعک فیها تنفش کتنفش الغضبان یعنی در مجاری اشک تو دم زدنهائی است چون دم زدن مرد خشمناک
در خشم آورنده و ترساننده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذئار. رجوع به اذئار شود، حریص و دلیرگرداننده و برآغالنده. (از ناظم الاطباء). رجوع به اذئار شود
در خشم آورنده و ترساننده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذئار. رجوع به اذئار شود، حریص و دلیرگرداننده و برآغالنده. (از ناظم الاطباء). رجوع به اذئار شود