- دیگرشدن
- بدل شدن، عوض شدن، مبدل گشتن
معنی دیگرشدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عوض شدن
متفاوت
نوع دیگر، دیگرگونه، شوریده، درهم برهم
بتاخیر افتادن
دگرگون، جور دیگر، طور دیگر، واژگون و سرنگون، منقلب، رنگ دیگر
ممکن شدن فراهم شدن: و آنچ هیچ پادشاه را میسر نشد از مصادف دادن و کشتن او را میسر ببود. (راحه الصدور)
سایرین
طول کشیدن
دیر شدن، طول کشیدن، به طول انجامیدن
شلیک شدن، مردن، رفتن، مشغول شدن، مخلوط شدن، درآمدن، داخل شدن