- دیپورت ((پُ))
- رفتار کردن، سلوک کردن، از کشور میزبان اخراج کردن
معنی دیپورت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوام داشتن، همیشه بودن
زمان قدیم، بی موقع، بی هنگام
کارهای دینی
گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی گزارش) اجزاء هر یک از وزارتخانه هااز روی راپرت آن وزیر بصدارت عظمی... خواهد بود (از قانون تشکیلات مشیر الدوله صدر اعظم ناصر الدین شاه)
گل شیپوری
از حالتی به حالت دیگر درآمدن
دوام داشتن، دائم بودن، همیشه بودن
دیرگاه، زمان دیر، زمان قدیم، بی موقع، بی هنگام
کارهای دینی، مجموعهای از اطلاعات راجع به قواعد و اصول و آداب و رسوم و روایات و ادبیات کیش مزداپرستی به زبان پهلوی که تالیف آن در قرن نهم میلادی توسط آرتور فرنبگ (آذرفرنبغ) آغاز شد و در اواخر همان قرن توسط دیگران به پایان رسید
فرانسوی روزخیز
فرانسوی واگراییدن
تاریکی شب، بمعنی شب دراز و بسیار تاریک
نفیری برنجین که دهانه گشادی دارد و از قدیم الایام آنرا در جنگ می نواختند
از سازهای بادی با دهانۀ گشاد و شبیه سرنا که معمولاً از برنج ساخته می شود، نفیر، سرنا
شیپور استاش: در علم زیست شناسی مجرای استاش، مجرایی که گوش میانی را به حفره های بینی مربوط می سازد، مجرایی که حلق را با حفرۀ صماخی مربوط می کند و فشار هوا را در دو طرف پردۀ صماخ یکسان نگه می دارد
شیپور استاش: در علم زیست شناسی مجرای استاش، مجرایی که گوش میانی را به حفره های بینی مربوط می سازد، مجرایی که حلق را با حفرۀ صماخی مربوط می کند و فشار هوا را در دو طرف پردۀ صماخ یکسان نگه می دارد
نوعی پارچه توری زبر و پر از نقش های گل و بوته برجسته
بسیار تاریک، برای مثال من دانم و دردمند بیدار / آهنگ شب دراز دیجور (سعدی۲ - ۴۵۴) ، شب تاریک، تیره رنگ مایل به سیاهی، خاک تیره، خاکستر
منزل، خانه، اتاق، مسکن
خانه، مسکن
چراگاه ایلات و عشایر، محل خیمه و خرگاه، مسکن، منزل، یورد