جدول جو
جدول جو

معنی دیپورت - جستجوی لغت در جدول جو

دیپورت
((پُ))
رفتار کردن، سلوک کردن، از کشور میزبان اخراج کردن
تصویری از دیپورت
تصویر دیپورت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیمومت
تصویر دیمومت
دوام داشتن، همیشه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیروقت
تصویر دیروقت
زمان قدیم، بی موقع، بی هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینکرت
تصویر دینکرت
کارهای دینی
فرهنگ لغت هوشیار
گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی گزارش) اجزاء هر یک از وزارتخانه هااز روی راپرت آن وزیر بصدارت عظمی... خواهد بود (از قانون تشکیلات مشیر الدوله صدر اعظم ناصر الدین شاه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیپوری
تصویر شیپوری
گل شیپوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیرورت
تصویر صیرورت
از حالتی به حالت دیگر درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیمومت
تصویر دیمومت
دوام داشتن، دائم بودن، همیشه بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیروقت
تصویر دیروقت
دیرگاه، زمان دیر، زمان قدیم، بی موقع، بی هنگام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیمومت
تصویر دیمومت
((دِ یا دَ مَ))
همیشه بودن، خلود، همیشگی، دوام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساپورت
تصویر ساپورت
((پُ))
پشتیبانی، حمایت، نوعی جوراب محکم و بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دینکرت
تصویر دینکرت
کارهای دینی، مجموعهای از اطلاعات راجع به قواعد و اصول و آداب و رسوم و روایات و ادبیات کیش مزداپرستی به زبان پهلوی که تالیف آن در قرن نهم میلادی توسط آرتور فرنبگ (آذرفرنبغ) آغاز شد و در اواخر همان قرن توسط دیگران به پایان رسید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیورن
تصویر دیورن
فرانسوی روزخیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیورژ
تصویر دیورژ
فرانسوی واگراییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیجور
تصویر دیجور
تاریکی شب، بمعنی شب دراز و بسیار تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
نفیری برنجین که دهانه گشادی دارد و از قدیم الایام آنرا در جنگ می نواختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیپور
تصویر شیپور
از سازهای بادی با دهانۀ گشاد و شبیه سرنا که معمولاً از برنج ساخته می شود، نفیر، سرنا
شیپور استاش: در علم زیست شناسی مجرای استاش، مجرایی که گوش میانی را به حفره های بینی مربوط می سازد، مجرایی که حلق را با حفرۀ صماخی مربوط می کند و فشار هوا را در دو طرف پردۀ صماخ یکسان نگه می دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیجور
تصویر دیجور
((دَ))
سیاه، تاریک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیپرس
تصویر دیپرس
((رِ))
فشار دادن، پایین فشردن، افسرده کردن، غمگین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیپور
تصویر شیپور
((شَ))
شبور، از سازهای بادی، دارای دهانه ای گشاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیپور
تصویر گیپور
نوعی پارچه توری زبر و پر از نقش های گل و بوته برجسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیجور
تصویر دیجور
بسیار تاریک، برای مثال من دانم و دردمند بیدار / آهنگ شب دراز دیجور (سعدی۲ - ۴۵۴)، شب تاریک، تیره رنگ مایل به سیاهی، خاک تیره، خاکستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یورت
تصویر یورت
منزل، خانه، اتاق، مسکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یورت
تصویر یورت
خانه، مسکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یورت
تصویر یورت
چراگاه ایلات و عشایر، محل خیمه و خرگاه، مسکن، منزل، یورد
فرهنگ فارسی معین