- دینار
- نوعی پول که در قدیم رایج بوده که اکنون پول عراق را میگویند که معادل یک لیره انگلیسی است
معنی دینار - جستجوی لغت در جدول جو
- دینار
- سکه طلا، مسکوک زر، واحد پول کنونی دولت عراق
- دینار
- مسکوک طلا که در قدیم رواج داشته و به وزن ۴ گرم و ۲۵ میلی گرم بوده، واحد پول عراق، یک هزارم قران، یک صدم ریال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی است گونه ای از جامه ابریشمین پارچه ای است ابریشمین، نوعی از شراب لعلی
پارچه ای است ابریشمین، نوعی شراب لعلی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سنباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه
زیارت، قرار، جلسه
پارسی تازی گشته دیسار از گیاهان
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کناره زمین یا چهار سمت خانه درست کنند و جائی را باآن محصور سازند، دیوال هم گفته اند
دارنده دین، متدین
دستگاهی است که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس (مانند دینام اتومبیل)، ساختمان آن عبارت است از استوانه ای بنام پوسته دینام که در داخل آن دو آهن ربا سوار شده و دور آنهارا سیم پیچی کرده اند. مقدار آهن ربایی آنها بر حسب مقدار جریانی که از سیم عبور میکند کم و زیاد میشود. در داخل پوسته محور سیم پیچی شده ای بنام آرمیچر قرار داده اند. موقعی که موتور بکار میافتد آرمیچر به گردش در آمده در داخل سیم پیچهای آن جریان برقی ایجاد شده توسط زغالهایی که روی سر آرمیچر بنام کلکتور قرار داده اند جهت شارژ کردن باطری در اتومبیل بکار میرود قسمتی از جریان برقی که دینام تولید میکند بمصرف موتور میرسد و مازاد آن پس از عبور آمپر وارد باتری میگردد
نگاه کردن، نگریستن، مشاهده نظر
دیدن، رؤیت، ملاقات، روی نمودن،
کنایه از روی و رخسار، کنایه از چشم و قوۀ بینایی
دیدار آمدن: پدیدار شدن، آشکار شدن،برای مثال دیودل باشیم و برپاشیم جان / کآن پری دیدار دیدار آمده ست (خاقانی - ۵۱۵)
دیدار کردن: ملاقات کردن، یکدیگر را دیدن
کنایه از روی و رخسار، کنایه از چشم و قوۀ بینایی
دیدار آمدن: پدیدار شدن، آشکار شدن،
دیدار کردن: ملاقات کردن، یکدیگر را دیدن
جداری از سنگ، چوب، آجر و غیره که اطراف خانه، زمین و باغ و غیره به جهت محصور کردن و حفاظت آن بنا می کنند، حایل میان دو چیز
دیوار کسی کوتاه بودن: کنایه از زبون و ناتوان بودن
دیوار حاشا بلند بودن: کنایه از همه چیز را آسان انکار کردن
دیوار کسی کوتاه بودن: کنایه از زبون و ناتوان بودن
دیوار حاشا بلند بودن: کنایه از همه چیز را آسان انکار کردن
دستگاهی که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس
دیدن، رؤیت، چهره، سیما، بصیرت، بینایی، پدیدار، مریی، نظارت، مصلحت
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند
سامان
پیدا، پدیدار صاحب دیر، دیر نشین
کس، کسی، صاحب دیر، ساکن دیر، دیرنشین
دیرنشین، ساکن دیر و صومعه
خانه، محل، مسکن، شهر، قبیله
دار، خانه، سرا
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دارای مویی به رنگ طلا، دینار (یونانی) + گیس (فارسی)، نام زنی در منظومه ویس و رامین
گیاهی است که بکرفس ماند آهو دوستک انسیون بری
درست شمار پارسی است
دیناری، پولی
رازک از گیاهان رازک
منسوب به صد دینار. یا کفش پاشنه صد دیناری (صناری)، نوعی کفش زنانه که پاشنه آن از بن که به کفش چسبیده - پهن ولی انتهای آن کوچک و به قدر سکه صد دیناری است