دیدن، رؤیت، ملاقات، روی نمودن، کنایه از روی و رخسار، کنایه از چشم و قوۀ بینایی دیدار آمدن: پدیدار شدن، آشکار شدن، برای مثال دیودل باشیم و برپاشیم جان / کآن پری دیدار دیدار آمده ست (خاقانی - ۵۱۵) دیدار کردن: ملاقات کردن، یکدیگر را دیدن دیدن، رؤیت، ملاقات، روی نمودن، کنایه از روی و رخسار، کنایه از چشم و قوۀ بینایی دیدار آمدن: پدیدار شدن، آشکار شدن، برای مِثال دیودل باشیم و برپاشیم جان / کآن پری دیدار دیدار آمده ست (خاقانی - ۵۱۵) دیدار کردن: ملاقات کردن، یکدیگر را دیدن