رای ها و اندیشه های مختلف، تدبیرها و روش های مختلف، برای مثال جهانیان را دیدم بسی ز هر مذهب / بسی بدیدم از گونه گونه جدکاره (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)
رای ها و اندیشه های مختلف، تدبیرها و روش های مختلف، برای مِثال جهانیان را دیدم بسی ز هر مذهب / بسی بدیدم از گونه گونه جدکاره (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، بردال، پردال، فرکال
پَرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پَرگَر، بَردال، پَردال، فَرکال
لجوج. ستیهنده. کینه ور. گران. (لغت نامۀ اسدی). ستیزه کار. خیره. ستیزنده. عنود. شوخ. شوخ چشم. شوخ دیده. چشم سفید. خیره چشم. یک دنده. یک پهلو. سمج. خودرای. رجوع به لجوج شود: تا روز پدید آید آسایش یابم زین علت مکروه و ستمکار و ژکاره. خسروانی. ز خشم این کهن گرگ ژکاره ندارم جز درت اندخسواره. لبیبی. و در بیت ذیل اگر مصحف نباشد معنی غیر ستیهنده دارد: مگر پروین ز دردم شد ژکاره که گرد آمد بهم چندین ستاره. فخرالدین اسعد (ویس و رامین)
لجوج. ستیهنده. کینه ور. گران. (لغت نامۀ اسدی). ستیزه کار. خیره. ستیزنده. عنود. شوخ. شوخ چشم. شوخ دیده. چشم سفید. خیره چشم. یک دنده. یک پهلو. سمج. خودرای. رجوع به لجوج شود: تا روز پدید آید آسایش یابم زین علت مکروه و ستمکار و ژکاره. خسروانی. ز خشم این کهن گرگ ژکاره ندارم جز درت اندخسواره. لبیبی. و در بیت ذیل اگر مصحف نباشد معنی غیر ستیهنده دارد: مگر پروین ز دردم شد ژکاره که گرد آمد بهم چندین ستاره. فخرالدین اسعد (ویس و رامین)