مصغر دژ. غدۀ کوچک، آبله که به سبب کار کردن و راه رفتن بر دست و پا بهم رسد. (برهان). تاول، گرهی که در وقت تابیدن ریسمان و یا ابریشم و امثال آن بر آن افتد. (برهان). گرهی که به ریسمان از بافتن افتد. (انجمن آرا) (آنندراج). گره: عقده، دژک نی. گره آن. دژک ساق، قوزک آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مصغر دژ. غدۀ کوچک، آبله که به سبب کار کردن و راه رفتن بر دست و پا بهم رسد. (برهان). تاول، گرهی که در وقت تابیدن ریسمان و یا ابریشم و امثال آن بر آن افتد. (برهان). گرهی که به ریسمان از بافتن افتد. (انجمن آرا) (آنندراج). گره: عقده، دژک نی. گره آن. دژک ساق، قوزک آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
ویژگی کسی که به کام و آرزوی خود نرسیده، اندوهگین، برای مثال یکی نامه نوشت از ویس دژکام / به رامین نکوبخت و نکونام (فخرالدین اسعد - ۲۵۷)، خشمناک، زاهد و پرهیزکار، خواجۀ سرا
ویژگی کسی که به کام و آرزوی خود نرسیده، اندوهگین، برای مِثال یکی نامه نوشت از ویس دژکام / به رامین نکوبخت و نکونام (فخرالدین اسعد - ۲۵۷)، خشمناک، زاهد و پرهیزکار، خواجۀ سرا
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، نسر، لاشخور، کلمرغ، شیرگنجشک، دالمن، ورکاک، دال، مردارخوٰار
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، نَسر، لاشخُور، کَلمُرغ، شیرگُنجِشک، دالمَن، وَرکاک، دال، مُردارخوٰار
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)