معنی دژه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دژه
دژه
- دژه
- مُرَکَّب اَز: دژ + ه نسبت، پرخشم و قهرآلود. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دژک
- دژک
- غده کوچک، آبله که بسبب کار کردن و راه رفتن پدید آید تاول، گرهی که در وقت تابیدن ریسمان ابریشم و مانند آن بر آنها افتد
فرهنگ لغت هوشیار
دژپه
- دژپه
- غده ای بزرگ زیر پوست یا ضمن مخاطهای بدن برآید. دشپل دشپیل
فرهنگ لغت هوشیار