جدول جو
جدول جو

معنی دژن - جستجوی لغت در جدول جو

دژن
طعم تند و تیز
تصویری از دژن
تصویر دژن
فرهنگ لغت هوشیار
دژن
هر چیزی که طعمش تند و تیز باشد، تند و تیز، تندخو و خشمگین
تصویری از دژن
تصویر دژن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دژند
تصویر دژند
دژن، هر چیزی که طعمش تند و تیز باشد، تند و تیز، تندخو و خشمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژنراسیون
تصویر دژنراسیون
فرانسوی تباهی پذیری وشتاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژنام
تصویر دژنام
دشنام، نام زشت، حرف زشت، سخن ناسزا، فحش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژنام
تصویر دژنام
((دُ))
دشنام، فحش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمن
تصویر دمن
(دخترانه)
دامنه کوه یا پهنه دشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دان
تصویر دان
(پسرانه)
قاضی، داور نام یکی از پسران یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لژن
تصویر لژن
لجن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دژم
تصویر دژم
پژمان و اندوهگین از غم و پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
غده کوچک، آبله که بسبب کار کردن و راه رفتن پدید آید تاول، گرهی که در وقت تابیدن ریسمان ابریشم و مانند آن بر آنها افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درن
تصویر درن
چرک، ریم
فرهنگ لغت هوشیار
دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن، یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن، یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن، یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن، یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن،، جمع دمنه، نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین سرگین، خاکروبه، توده سرگین آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشن
تصویر دشن
دستلاف فروش اول کاسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقن
تصویر دقن
باز داشتن، بی بهره کردن، مشت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفن
تصویر دفن
پوشیده وپنهان کردن در خاک، مستور و مخفی کردن چون دفن میت
فرهنگ لغت هوشیار
وام، قرض مذهب، کیش، آیین، طاعت و نام فرشته ای که به محافظت قلم مامور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژن
تصویر بژن
(دخترانه)
قد و بالا (نگارش کردی: بهژن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دفن
تصویر دفن
خاکسپاری، گوراندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دین
تصویر دین
بدهی
فرهنگ واژه فارسی سره
در ترکیبات آید و معنی اسم مفعول (آژده) دهد: تیر آژن تیرآژده شمع آژن شمع آژده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دون
تصویر دون
خسیس، ضعیف و سست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنن
تصویر دنن
خمیده پشت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دان
تصویر دان
مخفف دانه است، دانه هر چیز، تخم میوه، هسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجن
تصویر دجن
باران پیاپی روز بارانی، تاریکی انبوه، تاریکی ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبن
تصویر دبن
کنام آغل کاز کازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخن
تصویر دخن
ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژن
تصویر پژن
زغن گوشت ربا غلیواج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژه
تصویر دژه
پرخشم، خشمناک، خشم آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمن
تصویر دمن
دامن
مزبله، خاکروبه دان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژک
تصویر دژک
دژ کوچک، قلعه کوچک، دزک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژن
تصویر وژن
کثافت، نجاست، جسامت و هنگفتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژک
تصویر دژک
آبله، تاول، غده، غدۀ کوچک، گره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بژن
تصویر بژن
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، لجم، لژم، غلیژن، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ
فرهنگ فارسی عمید