جدول جو
جدول جو

معنی دچک - جستجوی لغت در جدول جو

دچک
چسبناک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دشک
تصویر دشک
رشتۀ تابیده که برای دوختن چیزی به سوزن بکشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوک
تصویر دوک
آلت نخ تابی، آلت چوبی که با آن نخ می ریسند، آلت فلزی یا چوبی در ماشین نخ ریسی که نخ روی آن پیچیده می شود
لقب اشرافی مردانه در اروپا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لچک
تصویر لچک
دستمال سه گوشه که زنان بر سر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چچک
تصویر چچک
گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، لکا، آتشی، گل سوری، سوری، بوی رنگ، رز، ورد، گل آتشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیک
تصویر دیک
خروس، جنس نر از مرغ خانگی، ابوالیقظان، خروچ، خروه، خره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داچک
تصویر داچک
گوشواره، زیوری که زنان در پرۀ گوش خود آویزان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلک
تصویر دلک
مالیدن، مالش دادن، مالیدن چیزی با دست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژک
تصویر دژک
آبله، تاول، غده، غدۀ کوچک، گره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژک
تصویر دژک
دژ کوچک، قلعه کوچک، دزک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دزک
تصویر دزک
دستارچه، دستمال، درک، برای مثال ای طرفۀ خوبان من ای شهرۀ ری / لب را به سر دزک بکن پاک ز می (رودکی - لغت نامه - دزک)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رچک
تصویر رچک
آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، باد گلو، روغ، وروغ، آجل، وارغ، رغ، رجغکبرای مثال ببندد دهان خود از فرط بخل / که برناید از سینۀ او رچک (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درک
تصویر درک
دریافتن، پی بردن، رسیدن به چیزی، رسیدن به حاجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیک
تصویر دیک
خروس، مهربان، بهار، دیگپایه خروس خروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چچک
تصویر چچک
گل ورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهک
تصویر دهک
آس کردن، شکستن، نزدیکی با زن، جمع دهوک، شکننده ها آس کننده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کچک
تصویر کچک
کیک بر غوث
فرهنگ لغت هوشیار
مالش دادن، مالیدن بر ماسیدن به دست مالیدن، مالش دادن (مالش - تنبیه)، ادب کردن، آزمودگی آفتاب زردی، سیاهی، نرمی، سستی بدست مالیدن مالش دادن، مالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشک
تصویر دشک
رشته تابیده که بر سوزن کشند، ریسمان خام. تشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمک
تصویر دمک
ساییدن، آرد کردن ، استوار کردن، تابانیدن تاب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسک
تصویر دسک
رشته و ریسمان تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزک
تصویر دزک
دستارچه دستمال روپاک. دز کوچک قلعه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
غده کوچک، آبله که بسبب کار کردن و راه رفتن پدید آید تاول، گرهی که در وقت تابیدن ریسمان ابریشم و مانند آن بر آنها افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچک
تصویر پچک
کارد چاقو
فرهنگ لغت هوشیار
سازیست از مطلقات ذوات الاوتار و آن دارای کاسه ایست و بر سطح آن پوست کشن و بکمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر (سیم) بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قچک
تصویر قچک
نادرست نویسی غژک از ساز ها نوعی آلت موسیقی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعک
تصویر دعک
ستیزه جو سرگین گردان از جانوران، سست ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درک
تصویر درک
دریافت، گیرایی، یادگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لچک
تصویر لچک
مثلث
فرهنگ واژه فارسی سره
دوگانگی در گفتار
فرهنگ گویش مازندرانی
کاویدن، کاوش، در لابه لای چیزی کاوش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
از هم باز کردن پشم و پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
فرا رسیدن زمان دروی خوشه های برنج یا گندم و شکستن و خم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ولو کردن، از هم باز کردن پشم یا پنبه، رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی