- دوشس
- فرانسوی والا زن میرو زن دوک زوجه دوک
معنی دوشس - جستجوی لغت در جدول جو
- دوشس
- عنوان اشرافی زنانه در اروپا، همسر دوک
- دوشس ((ش))
- زن دوگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آدهسیون
شیر درنده، مرد دلاور و شجاع
پارسی تازی گشته دوشک تشک توشک تشک
خانه میانگین سراچه
تحلب دوشش داشتن (تاج المصادر)، (نرد) آوردن دو تاس که هر یک شش خال داشته باشد جفت شش
شیره (مطلقا)، شیره انگور
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، تفت، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران
نهالی، بستر، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی زمین یا تختخواب می اندازند و بالای آن می خوابند، برخوابه
دوشنده، دوشیدنی، برای مثال ز گاوان صدوسی هزار از شمار / ز میشان دوشا هزاران هزار (اسدی - ۳۶۵) ، گاو یا گوسفند که شیر بدهد و شیر او را بدوشند
ظرف شیر دوشیدن، ظرفی که در آن شیر بدوشند، گاودوش، گاودوشه، کاویش
شانه، کتف، قسمت بالای پشت، کول آلتی شبیه سر آبپاش که در گرمابه به شیر آب میبندند و در زیر آن بدن خود را شستشو میدهند، شانه و کتف
نام قبیله و پدر قبیله ای از عرب
شانه، کول، کتف، قسمت بالای پشت
دیشب، شب گذشته
پسوند متصل به واژه به معنای دوشنده مثلاً شیردوش، گاودوش
شیر آب حمام که دارای سوراخ های ریز است و آب را به صورت افشان، از بالا به روی تن شخص می ریزد
دیشب، شب گذشته
پسوند متصل به واژه به معنای دوشنده مثلاً شیردوش، گاودوش
شیر آب حمام که دارای سوراخ های ریز است و آب را به صورت افشان، از بالا به روی تن شخص می ریزد
شب گذشته
کتف، شانه
آلتی مشبک مانند سر آب پاش که در گرمابه به شیر آب بندند و در زیر آن شستشو کنند
دوش گرفتن: حمام کردن
دوش گرفتن: حمام کردن