- دوزان
- کلید کوک زبانزد خنیا
معنی دوزان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
یاد گرفتن، نرگس نو شکفته، بسیار دانا، شاعر قصیده سرا، شخصی که از حادثه ای باخبر است (نگارش کردی: هزان، هژان)
طوفان
دوبدو، دو برابر
چرخ خوردن، گردش، دور زدن، گشتن، گردیدن
دکان، محل کسب و کار
بختک خفتک (کابوس)
دو قطعه پارچه را بوسیله سوزن و نخ بهم پیوستن، بوسیله تیر یا نیزه دو چیز را بهم متصل کردن، با تیر یا نیزه درع و زره را ببدن دشمن پیوستن
آنکه دو قلو و توامان زاید
جمع وزن، سنگینی ها، اندازه ها سنجه ها سنگ ها جمع وزن: سنگینیها وزنها. یا اوزان و مقیاسها و مقادیر. سنگ و اندازه و نرخ، بناها، سازی است از ذوات الاوتار که کاسه و سطح آن کشیده و بلند است
مقابل و روبرو
سوزنده محرق، ملتهب
دو، دوتا، دوتایی، دوبه دو، دوبرابر
وزن، در موسیقی نوعی ساز زهی که بر روی کاسۀ بزرگ آن پوست کشیده می شد
رشته ای که به سوزن بکشند برای دوختن چیزی
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، توفان، کولاک، تندباد
گردیدن گرد چیزی، گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر، گردش دایره مانند، گردش گرد چیزی
دوران دم: در علم زیست شناسی گردش خون
دوران دم: در علم زیست شناسی گردش خون
کناره کناره چیزی
محرف ومصحف موژان و موجان گل نرگس نیم شکفته را گویند
طوفان
سوزنده، ملتهب
روزگار، عهد، زمان
سوزنده، درحال سوختن
Blazing, Blistering, Burning, Scalding, Scorching, Searing
пылающий , палящий , горящий , обжигающий
brennend, siedend
палаючий , палючий , обпікаючий , палаючий
płonący, palący, parzący
炽热的 , 灼热的 , 燃烧的 , 灼热的 , 炎热的