معنی هوزان
- هوزان(دخترانه و پسرانه)
- یاد گرفتن، نرگس نو شکفته، بسیار دانا، شاعر قصیده سرا، شخصی که از حادثه ای باخبر است (نگارش کردی: هزان، هژان)
واژههای مرتبط با هوزان
هوزان
- هوزان
- محرف ومصحف موژان و موجان گل نرگس نیم شکفته را گویند
هوزان
- هوزان
- نرگس شکفته را گویند، (برهان)، آیا دگرگون شدۀ کلمه موژان نیست ؟ (یادداشت مؤلف)
خوزان
- خوزان
- نام پهلوانی ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
سوزان
- سوزان
- سوزنده، ملتهب، سوزاننده
هوران
- هوران
- آفتاب (نگارش کردی: هران)، مرغزار کوچک در کوهستان (نگارش کردی: ههوران)
هیزان
- هیزان
- نیرومند، توانا (نگارش کردی: هزان)
هومان
- هومان
- نیک اندیش، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه، از شخصیتهای شاهنامه
هولان
- هولان
- چوگان بازی (نگارش کردی: هان)
دوزان
- دوزان
- کلید کوک زبانزد خنیا
