جدول جو
جدول جو

معنی دورافتاده - جستجوی لغت در جدول جو

دورافتاده
آنکه یا آنچه در محل دور قرار گرفته، ویژگی زمین یا خانه ای که از آبادی و از مردم دور باشد
تصویری از دورافتاده
تصویر دورافتاده
فرهنگ فارسی عمید
دورافتاده
Farflung
تصویری از دورافتاده
تصویر دورافتاده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دورافتاده
удалённый
دیکشنری فارسی به روسی
دورافتاده
abgelegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
دورافتاده
віддалений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دورافتاده
odległy
دیکشنری فارسی به لهستانی
دورافتاده
遥远的
دیکشنری فارسی به چینی
دورافتاده
remoto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دورافتاده
lontano
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دورافتاده
remoto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دورافتاده
lointain
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دورافتاده
afgelegen
دیکشنری فارسی به هلندی
دورافتاده
jauh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دورافتاده
بعيدٌ جدًّا
دیکشنری فارسی به عربی
دورافتاده
दूरस्थ
دیکشنری فارسی به هندی
دورافتاده
רחוק
دیکشنری فارسی به عبری
دورافتاده
遠く離れた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دورافتاده
دیکشنری فارسی به کره ای
دورافتاده
uzak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دورافتاده
mbali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دورافتاده
ห่างไกล
دیکشنری فارسی به تایلندی
دورافتاده
দূরবর্তী
دیکشنری فارسی به بنگالی
دورافتاده
دور
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دورافتادن
تصویر دورافتادن
جدا شدن، فاصله پیدا کردن، دور ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور افتاده
تصویر دور افتاده
شخصی یا شی که نسبت به فرد یا جامعه دور باشد: (آن محل دور افتاده را از جهت آن انتخاب کرده بود که کسی به اسرارش پی نبرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق افتاده
تصویر دق افتاده
کاهیده کاسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل افتاده
تصویر دل افتاده
تنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارافتاده
تصویر کارافتاده
کنایه از کاردیده، تجربه دیده، عاشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارافتاده
تصویر کارافتاده
((اُ دِ))
با تجربه، آزموده، در مشکل افتاده، گرفتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برافتاده
تصویر برافتاده
از میان رفته از بین رفته نابود شده، درافتاده از مد افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برافتاده
تصویر برافتاده
از میان رفته، نابود شده، برانداخته، منقرض
فرهنگ فارسی عمید
منسوخ شدن از مد افتادن باب روز نبودن: دیگر شلیته و تنبان ورافتاد، از بین رفتن نیست و نابود شدن: با آل علی هر که در افتاد ور افتاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درافتادن
تصویر درافتادن
((دَ اُ دَ))
درگیر شدن، حمله ور شدن، روی آوردن
فرهنگ فارسی معین