- دودگون
- به رنگ دود، دودی، تیره و تار
معنی دودگون - جستجوی لغت در جدول جو
- دودگون
- تیره، تار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیره تار
دودآلود، آلوده به دود، دودزده
دوقسم، مختلف و متفاوت
فامیل، سلسله، سلسه، نسل، سلسله
متحول
انظار
تغییر حال یافته، متغیر
دو رخسار خدعین، دو نوع دو جنس نوعین
دو نوع، دو جنس: (پس در آن کشتی از هر جانوری دو گان: نری و ماده ای)
دو عالم دو جهان دنیا و عقبی
سلاله، نسل، طایفه
دود آلود
نهری که از جویبارهای متعدد تشکیل میشود
سفید و روشن مانند روز مانند روز، برای مثال بر دختر آمد پر از خنده لب / گشاده رخ روزگون زیر شب (فردوسی - ۱/۲۱۹)
خاندان، خانواده، خانمان، تبار، قبیله، دوده، دودخانه
جور دیگر، طور دیگر، واژگون و سرنگون، منقلب، رنگ دیگر
جمع دده
زرد رنگ، زردفام
دوبدو، دو برابر
فال نیک تفال خیر
دو، دوتا، دوتایی، دوبه دو، دوبرابر
عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، اشکنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
نشگون، نشگنج، اشکنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
وسیله نقلیه ای که روی راه آهن راه رود و مسافر و بار حمل کند و آن در سابق توسط اسب کشیده میشد و امروزه بوسیله سوخت زغال سنگ یا نفت و یا بوسیله الکتریک حرکت کند قطار راه آهن: (هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون ازدنگ دنگ واگون ازهایهای واگون) (بهار. 310: 2) (مراد واگون اسبی قدیم تهران است) توضیح در زبان فرانسوی این کلمه فقط بوسیله نقلیه ای که جهت حمل بار یا حیوانات بکار رود اطلاق شود و برای حمل مسافرکلمه و یچر رابکار برند. یا واگون اسبی. واگونی که بوسیله اسب حرکت کند. توضیح در تهران تا اوایل سلطنت پهلوی این وسیله دایر بوده است، هر یک از اطاقک های یک قطار راه آهن