جدول جو
جدول جو

معنی دودگون - جستجوی لغت در جدول جو

دودگون
به رنگ دود، دودی، تیره و تار
تصویری از دودگون
تصویر دودگون
فرهنگ فارسی عمید
دودگون
تیره، تار
تصویری از دودگون
تصویر دودگون
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دود گون
تصویر دود گون
تیره تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دودگین
تصویر دودگین
دودآلود، آلوده به دود، دودزده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوگون
تصویر دوگون
دوقسم، مختلف و متفاوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادگون
تصویر شادگون
(دخترانه)
شاد و خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دودمان
تصویر دودمان
فامیل، سلسله، سلسه، نسل، سلسله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دگرگون
تصویر دگرگون
متحول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیدگان
تصویر دیدگان
انظار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دگرگون
تصویر دگرگون
تغییر حال یافته، متغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو گونه
تصویر دو گونه
دو رخسار خدعین، دو نوع دو جنس نوعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو گان
تصویر دو گان
دو نوع، دو جنس: (پس در آن کشتی از هر جانوری دو گان: نری و ماده ای)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو کون
تصویر دو کون
دو عالم دو جهان دنیا و عقبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دودمان
تصویر دودمان
سلاله، نسل، طایفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دود گین
تصویر دود گین
دود آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودگان
تصویر رودگان
نهری که از جویبارهای متعدد تشکیل میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزگون
تصویر روزگون
سفید و روشن مانند روز مانند روز، برای مثال بر دختر آمد پر از خنده لب / گشاده رخ روزگون زیر شب (فردوسی - ۱/۲۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دودمان
تصویر دودمان
خاندان، خانواده، خانمان، تبار، قبیله، دوده، دودخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دگرگون
تصویر دگرگون
جور دیگر، طور دیگر، واژگون و سرنگون، منقلب، رنگ دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آونگون
تصویر آونگون
((وَ))
معلق، آویخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادگان
تصویر دادگان
جمع دده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دودمان
تصویر دودمان
((دِ))
خاندان، طایفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زردگون
تصویر زردگون
زرد رنگ، زردفام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلگون
تصویر دلگون
(دخترانه)
مرکب از دل+ گون (مانند)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوگان
تصویر دوگان
دوبدو، دو برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوگون
تصویر شوگون
فال نیک تفال خیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوگان
تصویر دوگان
دو، دوتا، دوتایی، دوبه دو، دوبرابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشگون
تصویر وشگون
عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، اشکنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
فرهنگ فارسی عمید
وسیله نقلیه ای که روی راه آهن راه رود و مسافر و بار حمل کند و آن در سابق توسط اسب کشیده میشد و امروزه بوسیله سوخت زغال سنگ یا نفت و یا بوسیله الکتریک حرکت کند قطار راه آهن: (هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون ازدنگ دنگ واگون ازهایهای واگون) (بهار. 310: 2) (مراد واگون اسبی قدیم تهران است) توضیح در زبان فرانسوی این کلمه فقط بوسیله نقلیه ای که جهت حمل بار یا حیوانات بکار رود اطلاق شود و برای حمل مسافرکلمه و یچر رابکار برند. یا واگون اسبی. واگونی که بوسیله اسب حرکت کند. توضیح در تهران تا اوایل سلطنت پهلوی این وسیله دایر بوده است، هر یک از اطاقک های یک قطار راه آهن
فرهنگ لغت هوشیار