- دوتلی
وسیله ای در گهواره که آلت تناسلی پسر بچه را در آن می گذارند
معنی دوتلی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دُ دِ)
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی دودل. ارتیاب. شک ورزیدن. دودل بودن. دودله بودن. تردید. تردد. تعلل. شک. ذبذبه. تذبذب. شک و تردید. مردد بودن. (یادداشت مؤلف) :
ادبم مکن که خردم خللم مبین که خاکم
ببر از نهاد و طبعم دودلی و ده زبانی.
نظامی
ادبم مکن که خردم خللم مبین که خاکم
ببر از نهاد و طبعم دودلی و ده زبانی.
نظامی
(دُ)
لغت نامه دهخدا
مرکب از دو کلمه مغولی ایدگو، بمعنی هوش مند + تیمور، بمعنی آهن، وی پسر بزرگتر چینتیمور است. رجوع به جامعالتواریخ رشیدالدین فضل الله چ بلوشه ج 2 ص 57 (متن) و 28 (ضمیمۀ فرانسه) شود، سبز شدن زمین ببقیۀ روئیدگی ها، در بقیۀ نبات افتادن. در بقیۀ روئیدگی افتادن
دهی از دهستان جرگلان است که در بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقع است و 315 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(خَ تَ)
لغت نامه دهخدا
رفتار نهفته در عقب پرده یا در عقب هر چیز دیگر که شخص را از نظر مخفی سازد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
هندی جشن چراغ فراخرگی از بیماری ها فراخ گشتن سیاهرگ های پای (واریس)
