امر) به معنی بزنید و حمله کنید. فرمانی بوده است حمله کردن و زدن و کشتن را. (یادداشت مؤلف). امر به زدن یعنی بزنید. (از برهان) .صاحب شرفنامه می گوید یعنی بزنید و فقط در همین صیغۀ امر بدین معنی استعمال می شود لاغیر. اما گفتۀ او بر اساسی نیست و ’ده’ صیغۀ دیگر آن است: شما روی یکسر سوی من نهید چو من بر خروشم دمید و دهید. فردوسی. پس از خشم فرمود کین را دهید همه دستها را به خون درنهید. اسدی. و بویهی اسب تازی داشت خیاره با چندتن که نیک اسبه بودند بجستند و اوباش پیاده درماندند میان جویها و میان دره ها و حسن گفت دهید و حشمتی بزرگ افکنید به کشتن بسیار که کنید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 43). ثم قال (المنصور) لاهل خراسان ’دهید’ فشدخوا بالعمد حتی سالت ادمغتهم... ثم قال ’دهید’ فشدخ الکلبی معهم. (عیون الاخبار ج 2 ص 208)
امر) به معنی بزنید و حمله کنید. فرمانی بوده است حمله کردن و زدن و کشتن را. (یادداشت مؤلف). امر به زدن یعنی بزنید. (از برهان) .صاحب شرفنامه می گوید یعنی بزنید و فقط در همین صیغۀ امر بدین معنی استعمال می شود لاغیر. اما گفتۀ او بر اساسی نیست و ’ده’ صیغۀ دیگر آن است: شما روی یکسر سوی من نهید چو من بر خروشم دمید و دهید. فردوسی. پس از خشم فرمود کین را دهید همه دستها را به خون درنهید. اسدی. و بویهی اسب تازی داشت خیاره با چندتن که نیک اسبه بودند بجستند و اوباش پیاده درماندند میان جویها و میان دره ها و حسن گفت دهید و حشمتی بزرگ افکنید به کشتن بسیار که کنید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 43). ثم قال (المنصور) لاهل خراسان ’دهید’ فشدخوا بالعمد حتی سالت ادمغتهم... ثم قال ’دهید’ فشدخ الکلبی معهم. (عیون الاخبار ج 2 ص 208)
اسبابی دوالکترودی دارای یک آنود و یک کاتود که جریان برق را از یک جهت بمراتب بیش از جهت دیگر عبورمیدهد. معمولاً این اصطلاح بطور مطلق در مورد لولۀ خلأ دوالکترودی بکار میرود. (دائره المعارف فارسی). - دیود بلور، دیودی که یک الکترود آن ماده ای نیم هادی (مانند بلور ژرمانیوم) است و الکترود دیگرش سیم نازکی (سبیل گربه) است متکی بر مادۀ نیم هادی. دیود بلوری در واقع از همان پیداگری های بلوری پیشین است در لباس نوین و عاری از عیوب. (از دائره المعارف فارسی)
اسبابی دوالکترودی دارای یک آنود و یک کاتود که جریان برق را از یک جهت بمراتب بیش از جهت دیگر عبورمیدهد. معمولاً این اصطلاح بطور مطلق در مورد لولۀ خلأ دوالکترودی بکار میرود. (دائره المعارف فارسی). - دیود بلور، دیودی که یک الکترود آن ماده ای نیم هادی (مانند بلور ژرمانیوم) است و الکترود دیگرش سیم نازکی (سبیل گربه) است متکی بر مادۀ نیم هادی. دیود بلوری در واقع از همان پیداگری های بلوری پیشین است در لباس نوین و عاری از عیوب. (از دائره المعارف فارسی)
دیوزده. کسی که آسیب دیوش باشد. (غیاث) (آنندراج). جن زده. مصروع. مجنون. دیودیده: گهی چون دیوزد بیهوش گشتی فغان کردی و پس خاموش گشتی. (ویس و رامین). بجست از خواب همچون دیوزد مرد یکی آه از دل نالان برآورد. (ویس و رامین)
دیوزده. کسی که آسیب دیوش باشد. (غیاث) (آنندراج). جن زده. مصروع. مجنون. دیودیده: گهی چون دیوزد بیهوش گشتی فغان کردی و پس خاموش گشتی. (ویس و رامین). بجست از خواب همچون دیوزد مرد یکی آه از دل نالان برآورد. (ویس و رامین)
مرکب از: دهیو (= دیه به معنی ناحیه و کشور) + پت (= پد، پسوند دارندگی) مالک و فرمانروای ناحیه یا کشور. از عهد بسیار کهن ایرانیان جامعۀ دودمانی تشکیل داده بودند که از جهت تقسیمات ارضی مبتنی بر 4 بخش بود: خانه قریه قبیله و کشور و دهیوپد (دهیوپت) رئیس کشور و ناحیۀ بزرگ بوده است. (از ذیل برهان چ معین). آریاهای ایرانی رئیس قوم یا مردم را چنین می نامیدند. (ایران باستان ج 1 ص 10). خود ده یوپت یا رئیس مملکت هم انتخابی است (در حکومت اشکانی) معلوم است که با این وضع، حکومت ده یوپت محدود بوده و او می بایست با رؤسای عشایر و تیره ها و متنفذین قوم شور کند و در میان آنها فقط شخص اول باشد. این وضع در ایام صلح بود ولی در هنگام جنگ چون دهیوپت ها فرماندهی لشکر را بر عهده داشتند بر اختیاراتشان می افزود. (از ایران باستان ج 3 ص 2647)
مرکب از: دهیو (= دیه به معنی ناحیه و کشور) + پت (= پد، پسوند دارندگی) مالک و فرمانروای ناحیه یا کشور. از عهد بسیار کهن ایرانیان جامعۀ دودمانی تشکیل داده بودند که از جهت تقسیمات ارضی مبتنی بر 4 بخش بود: خانه قریه قبیله و کشور و دهیوپد (دهیوپت) رئیس کشور و ناحیۀ بزرگ بوده است. (از ذیل برهان چ معین). آریاهای ایرانی رئیس قوم یا مردم را چنین می نامیدند. (ایران باستان ج 1 ص 10). خود ده یوپت یا رئیس مملکت هم انتخابی است (در حکومت اشکانی) معلوم است که با این وضع، حکومت ده یوپت محدود بوده و او می بایست با رؤسای عشایر و تیره ها و متنفذین قوم شور کند و در میان آنها فقط شخص اول باشد. این وضع در ایام صلح بود ولی در هنگام جنگ چون دهیوپت ها فرماندهی لشکر را بر عهده داشتند بر اختیاراتشان می افزود. (از ایران باستان ج 3 ص 2647)