جدول جو
جدول جو

معنی دهمی - جستجوی لغت در جدول جو

دهمی
(دَ هَُ)
چیزی که در مرتبۀ دهم باشد. (ناظم الاطباء). دهمین و رجوع به دهم شود
لغت نامه دهخدا
دهمی
در مرحله دهم دهمی
تصویری از دهمی
تصویر دهمی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهما
تصویر دهما
(دخترانه)
پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دهری
تصویر دهری
کسی که منکر وجود خداست و معتقد است دنیا ازلی و ابدی است، صانعی ندارد و پس از زندگی در این دنیا، حشر و معاد نخواهد بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهما
تصویر دهما
ادهم، عدد بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامی
تصویر دامی
مربوط به دام
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
تخلص سلطان محمد خدابنده است که پسر شاه طهماسب صفوی و پادشاهی صاحب جود و کرم بود و در فن نقاشی و موسیقی مهارت داشت. این ابیات از اوست:
چو نقش ابروی او در شراب ناب نماید
هلال عید بود کز فلک در آب نماید
فغان که نیست چنان محرمی که نامۀ شوقم
زروی لطف نهانی بدان جناب نماید
ز دردمندی فهمی به واجبی شود آگه
از این غزل دو سه بیتی گرانتخاب نماید.
این رباعی هم از اوست:
دلدار مرا به رغم اغیار امشب
داده ست به بزم خویشتن بار امشب
ای صبح چراغ عیش ما را نکشی
زنهار دم خویش نگه دار امشب.
(از مجمعالخواص صادقی کتابدار ص 9 و 10)
اسمش میر شمس الدین محمد. اصلش از قریۀ خبیص کرمان و در زمان سلطان محمد صفوی صدرممالک محروسه بود. (از آتشکدۀ آذر چ سنگی ص 122)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
منسوب به فهم. رجوع به فهم شود، منسوب به فهم که بطنی است از قیس عیلان. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دُ وُ)
دویمی. (ناظم الاطباء). که در مرتبۀ دوم قرار دارد پس از اولی. آخر. اخری ̍. ثانیه. ثانی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دوم شود
لغت نامه دهخدا
عبدالله بن جعفر. از علمای نحو و با ابوالفرج محمد بن اسحاق الندیم صاحب الفهرست قریب العهد بوده است و به نوشتۀ ابن ندیم او راست:
1- کتاب القوافی. 2- کتاب اللغات. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
اسمش قلی است در آن بلده (یزد بسرتراشی میگذرانیده. این قطعه از اوست:
شنیدم که دوشینه در بزم غیر
می ناب از جام زر خورده ای
ندانم در آن بزم پرشور و شر
دوپیمانه یا بیشتر خورده ای
بهر حال در شهر آوازه است
که جز باده چیز دگر خورده ای.
(آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 267)
مولانا دامی استرآبادی است و قصیدۀ او نیکوست و بسی خوش طبع و خوش خلق است و خیالات غریبه دارد و این مطلع از اوست:
آن پری را که ز گلبرگ قبا در بر اوست
هر طرف بند قبا نیست که بال و پر اوست،
(مجالس النفائس ص 260)
لغت نامه دهخدا
صیاد راگویند، (برهان)، دامیار، شکارچی، شکارگر، منسوب به دام، متعلق به دام، (شعوری ج 1 ص 432)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی ازدمی، که خون از وی چکد یا تراود یا پالاید، هو دامی الشفه، او فقیرست، (منتهی الارب)، و فی الاساس دامی الشفه، حریص علی الطلب، (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
قدری و اندک. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ ما)
گیاهی است شبیه به نبات جو، بهماه، یکی یا واحد و جمع در وی یکسان است، و الف آن برای تأنیث، پس منون نشود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نباتی است شبیه به نبات جو و از آن کوتاه تر و باریکتر و خوشۀ آن شبیه به شیلم و منبتش مواقع سایه ناک است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). نصل. صفار. دیو گندم
لغت نامه دهخدا
(سَ)
از نظر تشریح درزی است در استخوانهای جمجمه که از میان درز اکلیلی بر میان سر میرود تا بزاویۀ درز لامی، و آنرا سهمی و سفودی نیز گویند. درزی که قحف را از وسط در طول به دو بخش کند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ هَُ)
چیزی که در مرتبۀ ده واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). دهمی. و رجوع به دهم و ده شود
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
عبدالقادر بن علی الحسین. نزیل مدینه و خادم فراشه شریفه در حجرۀ نبویه. او راست: اربع رسایل:
1- میزان العدل فی مقاصد احکام الرمل.
2- فواتح الرغائب فی خصوصیات اوقات الکواکب. 3- زهرالمروج فی دلائل البروج. 4- لطائف الأشاره فی خصائص الکواکب السیاره و آن با کتاب شمس المعارف الکبری در بمبئی بسال 1287هجری قمری و در مصر ذیل شمس المعارف الکبری بسال 1318هجری قمری بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دامی
تصویر دامی
صیاد را گویند، شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
کمانی زبانزد هندسه گونه ای چنبره (منحنی) که به کمان کشیده همانند است منسوب به سهم، یا شلجمی شکلی که هر نقطه آن از یک نقطه ثابت به نام کانون و یک خط ثابت به نام هادی به یک فاصله میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهمین
تصویر دهمین
در مرحله دهم دهمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعمی
تصویر دعمی
درودگر، راه فراخ، سخت ، اسپ سینه سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیمی
تصویر دیمی
خودرو، کشت که به باران آبیاری شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهیم
تصویر دهیم
سختی، بلا
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به دهن مربوط به دهان: ساز دهنی، آلتی تعبیه شده در تلفون که گوینده دهن خدد را نزدیک بدان نگاهداشته سخن گوید مقابل گوشی، قیف مانندیست لاستیکی در هواپیماهای بدون دستگاه بی سیم که وسیله سخن گفتن خلبانان است. در هواپیماهای دارای بی سیم از کائوچو ساخته میشود و مانند تلفن کار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهمه
تصویر دهمه
سیاهی سیاه شدن، فروگرفتن در گریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دومی
تصویر دومی
در مرحله دوم دومین
فرهنگ لغت هوشیار
وهمی در فارسی پنداره ای سمرادین منسوب به وهم: خیالی تخیلی مقابل حقیقی: (اول لذت و آن جسمانی باشد یا غیر جسمانی وهمی باشد یاحقیقی)، ناشی از تصور غلط پنداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهمی
تصویر نهمی
عدد ترتیبی برای نهم: نهمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهمی
تصویر مهمی
مهم بودن قابل توجه و اهمیت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهری
تصویر دهری
کسیکه منکر وجود خدا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
((دَ))
کسی که زمان را ازلی و ابدی می داند و همه حوادث را ناشی از زمان می داند، ملحد، طبیعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیمی
تصویر دیمی
((دِ))
غله ای که فقط با آب باران نمو کرده باشد، بی مطالعه، الکی، خود بار آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهمین
تصویر دهمین
در مرحله دهم، دهمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درهمی
تصویر درهمی
اختلاط
فرهنگ واژه فارسی سره