تخلص سلطان محمد خدابنده است که پسر شاه طهماسب صفوی و پادشاهی صاحب جود و کرم بود و در فن نقاشی و موسیقی مهارت داشت. این ابیات از اوست: چو نقش ابروی او در شراب ناب نماید هلال عید بود کز فلک در آب نماید فغان که نیست چنان محرمی که نامۀ شوقم زروی لطف نهانی بدان جناب نماید ز دردمندی فهمی به واجبی شود آگه از این غزل دو سه بیتی گرانتخاب نماید. این رباعی هم از اوست: دلدار مرا به رغم اغیار امشب داده ست به بزم خویشتن بار امشب ای صبح چراغ عیش ما را نکشی زنهار دم خویش نگه دار امشب. (از مجمعالخواص صادقی کتابدار ص 9 و 10) اسمش میر شمس الدین محمد. اصلش از قریۀ خبیص کرمان و در زمان سلطان محمد صفوی صدرممالک محروسه بود. (از آتشکدۀ آذر چ سنگی ص 122)