- ده
- به کسر دال و های مخفی کلمه تعحب و استفهام انکاری است، وه ! عجب ! چرا چنین گفتی؟ !، عدد 01 روستا، قریه، آبادی کوچک در خارج از شهر که دارای چند خانه روستائی باشد
معنی ده - جستجوی لغت در جدول جو
- ده
- عدد اصلی بعد از نه، ۱۰
- ده
- آبادی کوچک که دارای چند خانۀ روستایی باشد، روستا، قریه، دیه، آبادی، دهکده، کل
پسوند متصل به واژه به معنای دهنده مثلاً داد ده، روزی ده، شیرده، فرمانده
ده و دار: کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار
ده و گیر: کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار، ده و دار،برای مثال شه به ناز و نشاط شد مشغول / کز ده و گیر گشته بود ملول (نظامی۴ - ۶۱۰)
- ده ((دِ))
- روستا، آبادی کوچک
- ده ((دَ))
- عدد اصلی پس از نه
- ده
- десять
- ده
- десять
- ده
- dziesięć
- ده
- dieci
- ده
- tien
- ده
- sepuluh
- ده
- عشرةٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آخرچی
به ترتیب
رتبه، نظم
آنوال
وحشتناک