آبادی کوچک که دارای چند خانۀ روستایی باشد، روستا، قریه، دیه، آبادی، دهکده، کل پسوند متصل به واژه به معنای دهنده مثلاً داد ده، روزی ده، شیرده، فرمانده ده و دار: کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار ده و گیر: کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار، ده و دار، برای مثال شه به ناز و نشاط شد مشغول / کز ده و گیر گشته بود ملول (نظامی۴ - ۶۱۰) آبادی کوچک که دارای چند خانۀ روستایی باشد، روستا، قَریه، دیه، آبادی، دِهکده، کُل پسوند متصل به واژه به معنای دهنده مثلاً داد ده، روزی ده، شیرده، فرمانده ده و دار: کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار ده و گیر: کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار، ده و دار، برای مِثال شه به ناز و نشاط شد مشغول / کز ده و گیر گشته بود ملول (نظامی۴ - ۶۱۰)