حالت و چگونگی دونده. (یادداشت مؤلف). دویدگی و تک و دو. (ناظم الاطباء). قمصی ّ،سخت دوندگی. (منتهی الارب). و رجوع به دونده و دویدن شود، کوشش. (ناظم الاطباء). سعی و تلاش. جد و جهد رفت و آمد و تلاش بسیار برای وصول طلب و امثال آن، برای فلان مقصود دوندگی بسیار کرد. پس از شش ماه دوندگی نصف طلب را وصول کرد. (یادداشت مؤلف)
حالت و چگونگی دونده. (یادداشت مؤلف). دویدگی و تک و دو. (ناظم الاطباء). قِمصی ّ،سخت دوندگی. (منتهی الارب). و رجوع به دونده و دویدن شود، کوشش. (ناظم الاطباء). سعی و تلاش. جد و جهد رفت و آمد و تلاش بسیار برای وصول طلب و امثال آن، برای فلان مقصود دوندگی بسیار کرد. پس از شش ماه دوندگی نصف طلب را وصول کرد. (یادداشت مؤلف)
حالت و چگونگی داننده. عمل داننده. صاحب معلومات و دانش و علم بودن. دانائی: خردمند گفت ای شه پهلوان به دانندگی پیر و بر تن جوان. دقیقی. کسی کو سزاوار درگاه بود بدانندگی درخور شاه بود. فردوسی. سدیگر پزشکی که هست ارجمند به دانندگی نام کرده بلند. فردوسی. رجوع به داننده شود
حالت و چگونگی داننده. عمل داننده. صاحب معلومات و دانش و علم بودن. دانائی: خردمند گفت ای شه پهلوان به دانندگی پیر و بر تن جوان. دقیقی. کسی کو سزاوار درگاه بود بدانندگی درخور شاه بود. فردوسی. سدیگر پزشکی که هست ارجمند به دانندگی نام کرده بلند. فردوسی. رجوع به داننده شود