جدول جو
جدول جو

معنی دنبال - جستجوی لغت در جدول جو

دنبال
دنب هر چیز، عقب چیزی پس چیزی
تصویری از دنبال
تصویر دنبال
فرهنگ لغت هوشیار
دنبال
دم، دنب، پس، عقب، پشت و عقب کسی یا چیزی
دنبال کردن: عقب کسی یا کاری رفتن، کاری را ادامه دادن
تصویری از دنبال
تصویر دنبال
فرهنگ فارسی عمید
دنبال
((دُ))
دم، دنب، عقب یا پس چیزی
تصویری از دنبال
تصویر دنبال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنباله
تصویر دنباله
ادامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنبالک
تصویر دنبالک
لینک
فرهنگ واژه فارسی سره
دم، هر چیز مانند دم که در عقب چیزی باشد دم مانند، پی پس پیرو عقب عقبه، بقیه چیزی پس مانده، ضمیمه توضیح: به معنی اخیر لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنباله
تصویر دنباله
((دُ لِ))
دم، دم مانند، هر چیز شبیه به دم، پی، پس، پیرو، عقب، بقیه چیزی، پس مانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنباله
تصویر دنباله
دم، دم مانند، هر چیز شبیه دم که در عقب چیزی باشد، کنایه از پس، پی، کنایه از پیرو، کنایه از بقیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمبال
تصویر دمبال
دنب هر چیز، عقب چیزی پس چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است که در ورزشهای بدنی بخصوص زیبایی اندام یکار رود و آنرا معمولا یک جفت است که هر کدام را در یک دست گرفته ضمن باز و بسته کردن دست عضلات بازو پشت بازو ساعد و کتف را تقویت میکند. یا دمبل صفحه یی دمبلی که وزن آن با اضافه کردن و کم کردن صفحات مختلف قابل تغییر است. یا دمبل قالبی دمبلی که وزن آن ثابت است و فابل کم و زیاد کردن نیست برای جثه های مختلف از 4 کیلویی تا 12 کیلویی (یک جفت) وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبال
تصویر انبال
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبال
تصویر تنبال
کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبال
تصویر دوبال
دوال، تسمه، تسمۀ ستبر، تسمۀ رکاب، تسمۀ کمر، کمربند، تازیانه که از چرم بافته شود، تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنگال
تصویر دنگال
((دَ))
وسیع، جادار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوبال
تصویر دوبال
((دُ))
مکر، حیله
فرهنگ فارسی معین
دمل و بر آمدگی کوچکی در پوست که رنگش سرخ و شکلش مخروطی است، ورمی که در اعضا بهم رسد و بزبان عربی دمل گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبال
تصویر دبال
ترنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبال
تصویر نبال
نبل ها، تیرهایی که با کمان اندازند، جمع واژۀ نبل
فرهنگ فارسی عمید
آگاهی دانست، آمادگی تیر ساز، تیر دار، تیر فروش، جمع نبیل، زیرکان هشیاران والایان، جمع نبل، تیر ها تیرسازتیرفروش، خداوندتیر تیردارصاحب تیر، جمع نبیل، جمع نبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبال
تصویر نبال
((نِ))
جمع نبل، تیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبال
تصویر نبال
((نَ بّ))
تیرساز، تیرفروش، دارنده تیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنباله روی
تصویر دنباله روی
تقلید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنباله دار
تصویر دنباله دار
ممتد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنباله رو
تصویر دنباله رو
پیرو، تقلید گر، تابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنباله دار
تصویر دنباله دار
هر چیز که دنباله و ذیل و زایده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
آخرین استخوان ستون مهره ای که در انسان از التیام 4 یا 5 مهره بوجود آمده. وجود این استخوان در انسان بجای دم در حیوانات میباشد. در جانوران تعداد مهره های استخوان دنبالچه متعدد است و آنها اسکلت دم را تشکیل میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنبال کردن
تصویر دنبال کردن
تعقیب کردن، پی کردن، عقب آنرا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنباله رو
تصویر دنباله رو
پیرو، آنکه پشت سر دیگری برود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنبالچه
تصویر دنبالچه
یک یا چند استخوان انتهای ستون فقرات، دمغازه، دنب غزه، دمبلیچه، دنبلیچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنباله دار
تصویر دنباله دار
دارای دنباله، آنچه دارای دم دراز باشد، آنچه دنباله و بقیه داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنبال کردن
تصویر دنبال کردن
عقب کسی یا کاری رفتن، کاری را ادامه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنباله دار
تصویر دنباله دار
هر چیز که دنباله و بقیه داشته باشد، هر چیز که دارای دم باشد
فرهنگ فارسی معین
((~. چِ))
آخرین استخوان مهره ای که در انسان از التیام چهار یا پنج مهره به وجود آمده، وجود این استخوان در انسان به جای دم در حیوانات می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنبال نخود سیاه فرستادن
تصویر دنبال نخود سیاه فرستادن
کنایه از کسی را به بهانه ای از مجلس دور کردن، سرکار گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنباله دار بودن
تصویر دنباله دار بودن
دیکشنری فارسی به انگلیسی