جدول جو
جدول جو

معنی دنانس - جستجوی لغت در جدول جو

دنانس
(دُ نِ)
بدخو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنان
تصویر دنان
در حال نشاط و شور و هیجان، راه رفتن و خرامان، برای مثال ابر پشت پیلان تبیره زنان / از آن رزمگه بازگشته دنان (فردوسی - ۴/۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانس
تصویر دانس
رقص، پایکوبی
فرهنگ فارسی عمید
افسر یا سربازی که برای انجام دادن اوامر افسر ارشد به خدمت گماشته می شود، گماشته، بخشی در ارتش که مسئول تدارکات، مهمات و اسلحه است
فرهنگ فارسی عمید
(دُ فِ)
بدخو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رقص، دست افشانی و پای کوبی مرد و زن، وشت، ترقص، دستبند، زقن، حنجله، بحرکت درآوردن بدن بموزونی، هم آهنگ با نوایی یا سازی
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمع واژۀ دن ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به دن شود
لغت نامه دهخدا
(دَنْ نا نِ)
به صیغۀ تثنیه، نام دو کوه که هر یک از آن دو را دن ّ نامند. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دمشقی، ، رجوع به ’کاتالونی’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دنان
تصویر دنان
در حال نشاط و شور و هیجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانس
تصویر دانس
رقص و پایکوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانس
تصویر دانس
رقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنان
تصویر دنان
((دَ))
خرامان، رفتار از روی خرامیدن و ناز
فرهنگ فارسی معین
تدارک، تدارکات، تهیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد