معنی دانس - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دانس
دانس
- دانس
- رقص، دست افشانی و پای کوبی مرد و زن، وشت، ترقص، دستبند، زقن، حنجله، بحرکت درآوردن بدن بموزونی، هم آهنگ با نوایی یا سازی
لغت نامه دهخدا
دانش
- دانش
- علم، تجربه، مجموعه اطلاعات یا آگاهی هایی که از طریق آموختن یا مطالعه به دست می آید
فرهنگ نامهای ایرانی