- دلکش (دخترانه)
- جذاب، خوب، و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
معنی دلکش - جستجوی لغت در جدول جو
- دلکش
- جالب
- دلکش
- رباینده و کشنده دل بسبب زیبائی و دلفریبی و خوشی و جز آن، مطلوب، محبوب
- دلکش
- دلربا، دلپذیر، دل فریب، خوشایند
- دلکش ((دِ کَ))
- دلپذیر، خوشایند، گوشه ای در دستگاه ماهور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آوازه خوانی که پس از آواز دیگر آواز خواند تا او نفسی تازه کند، آوازه خوان (مطلقا)، تشکچه ای که پس از دم کردن برنج بر روی دیگ نهند
دستگاه قطع و برق جریان برق در موتور اتومبیل که از دو قسمت ساخته شده، قسمتی مربوط به قطع و وصل جریان برق باتری و قسمت دیگر مربوط به تقسیم جریان برق قوی به سیم سر شمعهاست که اولی بوسیله پلاتین و دومی و توسط چکش برق انجام می گیرد
((دِ کُ))
فرهنگ فارسی معین
دستگاه قطع و وصل جریان برق است در موتور اتومبیل که از دو قسمت ساخته شده، قسمتی مربوط به قطع و وصل جریان برق باتری و قسمت دیگر مربوط به تقسیم جریان برق قوی به سیم سرشمع هاست. که اولی به وسیله پلاتین و دومی توسط چکش برق انجام می گویند
کمک آوازه خوان، کسی که پس از آوازه خوان دیگر آواز خواند تا او نفسی تازه کند، تشکچه ای که برای دم کشیدن برنج بر روی دیگ می گذارند
دستگاه کوچکی در موتور اتومبیل برای توزیع برق جهت تولید انفجار در مخلوط هوا و بخار بنزین
مالش دادن، مالیدن بر ماسیدن به دست مالیدن، مالش دادن (مالش - تنبیه)، ادب کردن، آزمودگی آفتاب زردی، سیاهی، نرمی، سستی بدست مالیدن مالش دادن، مالش
در اصطلاح عامیانه، شخص سست و بلند قد
مالیدن، مالش دادن، مالیدن چیزی با دست