تصغیر دل. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). دل کوچک. دل خرد. رجوع به دل شود. - امثال: دلکی دارد زیبا هرچه بیند خواهد، به مزاح در مورد کسانی بکار رود که هرچه را بینند خواهان آن شوند. (از فرهنگ عوام). ، زیوری است از یشم یا جواهری دیگرکه به طلا گیرند و به گردن آویزند، دفعو دور کردن به دست. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی)
مالیدن چیزی را و نرم و تابان گردانیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نیک بمالیدن اندام. (المصادرزوزنی). نیک بمالیدن. (تاج المصادر بیهقی). به دست مالیدن بدن را و مالش دادن. (غیاث) (آنندراج) ، ادب دادن کسی را روزگار و آزموده کار گردانیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مالش. مالیدن. مالش دادن. (یادداشت مرحوم دهخدا). - دلک خشن، مالش با رگوئی خشن. (یادداشت مرحوم دهخدا)