جدول جو
جدول جو

معنی دلزدگی - جستجوی لغت در جدول جو

دلزدگی
اشمئزاز، بی رغبتی، بیزاری، بی میلی، تنافر، تنفر، وازدگی
متضاد: رغبت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلدادگی
تصویر دلدادگی
شیفتگی، عاشقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
روییدگی، طلوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطت، درزی گری
پیشۀ دوزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
پارگی، پاره شدگی، چاک، شکاف، کنایه از پررویی، بی شرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
حالت و چگونگی آلوده، آمیختگی با هر چیز ناپاک، ناپاکی، برای مثال زآن نجاسات ره و آلودگی / نور را حاصل نگردد بدرگی (مولوی - ۷۲۳)لکۀ کثیف روی لباس، برای مثال پاک بشوی از همه آلودگی / پیرهن و چادر و شلوار خویش (ناصرخسرو - ۱۷۸) کنایه از اعتیاد به مواد مخدر، الکل و مانند آن، کنایه از عادت به کار زشت، گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دزدگیر
تصویر دزدگیر
وسیله ای که در اشیاء گران بها از قبیل خودرو، ملک یا گاوصندوق کار گذاشته می شود و در اثر تماس یا قطع و وصل شدن نور به صدا درمی آید، کسی که دزد را دستگیر کند، دزد گیرنده، دزدبگیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وازدگی
تصویر وازدگی
واخورده، رد شده، مردود، یکه خورده، سرگشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل شدگی
تصویر دل شدگی
دلدادگی، شیفتگی، عاشقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوندگی
تصویر دوندگی
تک و دو، عمل دونده
فرهنگ فارسی عمید
(دِ شُ دَ /دِ)
حالت و کیفیت دلشده. غمزدگی. پریشانی و اضطراب، عاشقی. عشق:
مردمان گویند این دلشدگی چیست بر او
این قضائی است بر این سر که ندانم چه قضاست.
فرخی.
در دلشدگی قرار می دار
صبری بستم بکار می دار.
نظامی.
غم داد دل ازکنارشان برد
وز دلشدگی قرارشان برد.
نظامی.
، دیوانگی. جنون. (ناظم الاطباء). خلفه. تعتﱡه. عتاهه. عته. (ع / ع ) . (منتهی الارب). معتوهی، حماقت. نادانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ زَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی دل زده. دل زده بودن. بی میلی و بی رغبتی پس از میل و رغبتی که بود. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، سرخوردگی و سیری از چیزی. رجوع به دل زده و دل زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیاطی، سوزنکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وازدگی
تصویر وازدگی
وازده بودن حالت وازده واخوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلشدگی
تصویر دلشدگی
عاشقی، حماقت نادانی، دیوانگی جنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزدگی
تصویر سرزدگی
پریشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوندگی
تصویر دوندگی
تند رونده و تازنده و تاخت کننده، شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
چاک و شکاف و پاره شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آل زدگی
تصویر آل زدگی
هاوند زدگی بیماری زنان تازه زاییده
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و فعل آلوده لوث آلایش، عادت به اعمال زشت انحطاط اخلاقی، گناه فسق فجور جرم، لکه شوخ وسخ، گه عذره، دین وام بدهکاری یاآلودگی آب. تیرگی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویدگی
تصویر دویدگی
تاخت و تکاپو، دویدگی اسب بسرعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درندگی
تصویر درندگی
عمل درنده، سبعیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
حالت کیفیت تنگدل اندوهگینی غمناکی ملامت تنگدلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
نفخه، حالت دمیدن، آماس، بر آمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلدادگی
تصویر دلدادگی
شیفتگی، عشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دهی
تصویر دل دهی
دلجویی، استمالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهندگی
تصویر دهندگی
دهش و عطیه و موهبت و سخاوت و کرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنندگی
تصویر دنندگی
دوندگی به نشاط، خرامندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
((دِ))
ناپاکی، آلایش، لکه، عادت به اعمال زشت، گناه، فسق
فرهنگ فارسی معین
((دُ))
اسباب برقی یا الکترونیکی که برای پیشگیری از دزدی نصب می شود تا با کشیدن آژیر یا روشن شدن چراغ دیگران را متوجه سرقت بکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
((دَ دِ))
پاره شدگی، پارگی، بی شرمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلدادگی
تصویر دلدادگی
((~. دِ))
عاشق شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وازدگی
تصویر وازدگی
((زَ دِ))
یأس، سرخوردگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
Contaminant, Contamination, Filthiness, Pollution, Infestation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
Longing, Homesickness
دیکشنری فارسی به انگلیسی