جدول جو
جدول جو

معنی دفض - جستجوی لغت در جدول جو

دفض(تَ قُ)
پاره کردن و بشکستن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دفض
پاره کردن، بشکستن
تصویری از دفض
تصویر دفض
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خفض
تصویر خفض
پست کردن، فرود آوردن
خفض جناح: کنایه از تواضع، فروتنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفک
تصویر دفک
نشانۀ تیر، هدف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفه
تصویر دفه
دفته، آلت فلزی دسته دار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست می گیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را می کوبند تا آنچه بافته شده جا به جا و محکم شود، دفتین، بفتری، بف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفض
تصویر رفض
واگذاشتن، ترک کردن، در اصطلاح اهل سنت، گرایش به عقاید شیعه، شیعه بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفق
تصویر دفق
ریختن آب، ریختن آب به شدت، جستن آب، جهیدن آب از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفن
تصویر دفن
چیزی را زیر خاک کردن و پنهان ساختن، پنهان کردن، به خاک سپردن مرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفع
تصویر دفع
راندن از نزد خود، دور کردن، رد کردن، پس زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفض
تصویر نفض
تکان دادن جامه یا شاخۀ درخت، نگریستن به مکان تا آنچه را که در آن است خوب بشناسد
فرهنگ فارسی عمید
فرود فررودش، تن آسایی، فروگشیدن پست کردن فرود آوردن فرو داشتن، فراخی عیش خوشگذارانی. یا خفض جناح. بال گستری پرگستردن، فروتنی. یا خفش عیش. تن آسایی. یا خفض و رفع. پستی و بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفض
تصویر وفض
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
گرد گیری گرد افشانی تکاندن گرد و غبار (از پارچه و جز آن) بر افشاندن: گفت: آن به که با دادمه از در مصالحت در آیی و مکاشحت بگذاری. و نفض غبار تهمت را به خفض جناح ذلت پیش آیی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحض
تصویر دحض
جای لغزان، کاویدن به پای، بازرسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفض
تصویر حفض
بچه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفغ
تصویر دفغ
کاه ارزن کاه با گندم (ذرت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفه
تصویر دفه
دفته دفتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفن
تصویر دفن
پوشیده وپنهان کردن در خاک، مستور و مخفی کردن چون دفن میت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفض
تصویر رفض
گذاشتن و انداختن چیزی، پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفق
تصویر دفق
ریختن ریزانیدن ریختن ریزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفل
تصویر دفل
خر زهره از گیاهان کتران سفت (کتران قطران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفع
تصویر دفع
راندن کسی را، تادیه کردن، دور نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفص
تصویر دفص
تابانی، نرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفر
تصویر دفر
گندیدگی، بد بویی، سختی، پتیار (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفا
تصویر دفا
خمیدگی کوژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفض
تصویر خفض
((خَ))
فرود آوردن، فراخی عیش، خوشگذرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دفن
تصویر دفن
((دَ))
به خاک سپردن مرده، پنهان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دفق
تصویر دفق
((دَ))
ریختن، ریزانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دفع
تصویر دفع
((دَ))
پس زدن، دور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفض
تصویر رفض
((رَ))
واگذاشتن، ترک کردن، دور افکندن، طرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفض
تصویر نفض
((نَ))
تکاندن گرد و غبار (از پارچه و جز آن)، برافشاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دفن
تصویر دفن
خاکسپاری، گوراندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دفع
تصویر دفع
رانش، راندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دفن
تصویر دفن
Interment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دفع
تصویر دفع
Excretion
دیکشنری فارسی به انگلیسی