جدول جو
جدول جو

معنی خفض

خفض
پست کردن، فرود آوردن
خفض جناح: کنایه از تواضع، فروتنی
تصویری از خفض
تصویر خفض
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خفض

خفض

خفض
فرود فررودش، تن آسایی، فروگشیدن پست کردن فرود آوردن فرو داشتن، فراخی عیش خوشگذارانی. یا خفض جناح. بال گستری پرگستردن، فروتنی. یا خفش عیش. تن آسایی. یا خفض و رفع. پستی و بلندی
فرهنگ لغت هوشیار

خفض

خفض
بلند نکردن آواز. منه: خفض الرجل صوته خفضا، خوار کردن خدا کافر را. منه: خفض اﷲ الکافر، مقیم گردیدن در محل و جایی به تناسایی. منه: خفض بالمکان، نرم رفتن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خفض فلان، خوش گردیدن زندگانی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). منه: خفض العیش، تواضع کردن وفروتنی کردن. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). منه: قوله تعالی: و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه. (قرآن 24/17). فروتنی و تواضع کن با ایشان، پایین آوردن. فرونهادن. پست کردن. (زمخشری). ضد رفع و بلند کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : تو بکدخدایی قیام کنی چنانکه حل و عقد و خفض و رفع و امر و نهی بتو باشد. (تاریخ بیهقی).
بد چه می گویی تو خیر محض را
هین تو رفعی کم شمر آن خفض را.
مولوی.
خفض و رفع روزگار با کرب
نوع دیگر نیم روز و نیم شب.
مولوی.
، کسره دادن کلمه. جر دادن کلمه در اعراب. خفض در اعراب بمنزلۀ کسر است در بنا. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خفض الکلمه الحرف خفضاً، ختنه کردن دختر را خاص است بزنان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ختان زنان. (یادداشت بخط مؤلف). منه: خفضت الجاریه. (مجهولاً) : عن الصادق علیه السلام قال: نقب اذن الغلام من السنه و ختانه لسبعه ایام من السنه و خفض النساء مکرمهو لیست من السنه. (مکارم الاخلاق طبرسی)
لغت نامه دهخدا