- دغنجه (تَ رُ)
سطبری زن و گرانی آن. (از منتهی الارب). بزرگ و سنگین شدن زن. (از اقرب الموارد) ، گام نزدیک گذاشته رفتن. (از منتهی الارب). با گامهای متقارب راه رفتن. (از اقرب الموارد) ، پیش آمدن و پس رفتن. (از منتهی الارب). اقبال و ادبار. (از اقرب الموارد) ، میل کردن شتران بسوی آب. (از منتهی الارب). دوباره روی آوردن شتران بر آب پس از ورود بر آن. (از اقرب الموارد)
