- دعاره
- پلیدی، بدی آزار رسانی، جهمرزی (زنا)
معنی دعاره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشتار
فراداد (تبلیغات) فراخوانی
ستون، شاه تیر، پشتیبان، ریش سپید مهتر تیره، چوب چرخ، سامه (شرط) ستون، پایه چوب داربست، بزرگ قوم جمع دعائم (دعایم)
مزاح کردن شوخی کردن، مداعبت شوخی کردن لاغ گفتن، شوخی
پرگار، چرخنده گردنده مونث دوار، پرگار، هاله ماه
بد سرشتی بد خویی
چیزی را به کسی عاریه وقرض دادن
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، بردال، پردال، فرکال
ستون، ستون خانه، پایه ای چوبی که برای داربست یا سایه بان به کار ببرند
جمع داعی، فراخوانان نیوتاران
خانه کوچک، خانه بزرگ، زمین فراخ
سپنجی دست به دست