- دش
- خود آرائی، آراستن
معنی دش - جستجوی لغت در جدول جو
- دش
- شبیه، نظیر، خودآرایی، خودنمایی،
برای مثال از قش خود وز دش خود بازره / که سوی شه یافت آن شهباز ره (مولوی - ۷۶۱)
- دش
- پیشوندی در اول کلمات به معنی بد، زشت، ضد مثلاً دشخوار، دشمن، دشنام
- دش ((دُ))
- پیشوندی که در آغاز برخی واژه ها می آید و معنای بد و زشت می دهد. مانند، دشنام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و جد تخواره شاه دستان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
مشکل، معضل
خنجر
توهین، فحش، هتک
خصمانه
فاجعه
فروختن جنس اولین بار در هر روز نخستین بار پول گرفتن
دشت سپید نام روستایی در خوراسان
صحرا و بیابان، زمین هموار و وسیع و بی آب
غده دژپیه
غده دژپیه
حالت تخلیه برق از جسم حامل برق
گندم کوفته
سختی صعوبت اشکال دشوار خواری مقابل آسانی سهولت
دشوار رس دیر یاب صعب الوصول
راهی که عبور از آن سخت باشد صعب العبور
بدخو، کج خلق
مشکل، سخت
تیغ بامداد
کارد بزرگ و مشمل، خنجری است که نوعی عیاران بر میان بندند
دنیا
غلاف خوشه خرما
شهرت بد، فحش و سرزنش
دستلاف فروش اول کاسب
بد نفس، بد دل، زشت، قبیح، بدخواه، مبغض