سقف، چخت، سقف خانه، آشکوب، برای مثال تا همی آسمان توانی دید / آسمان بین و آسمانه مبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)، ارتفاع معینی که برای ابر یا بخار تعیین کنند
سقف، چخت، سقف خانه، آشکوب، برای مِثال تا همی آسمان توانی دید / آسمان بین و آسمانه مبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)، ارتفاع معینی که برای ابر یا بخار تعیین کنند
مخفف دستمال. روپاک. مندیل. رجوع به دستمال شود: هر دم کلاه و کفش به بازار می کنم دسمال اکثر از سر دستار می کنم. نظام قاری (دیوان ص 25). کار دسمال ازو همی آید لیک دور است از تمیز و وقار. نظام قاری (دیوان ص 35)
مخفف دستمال. روپاک. مندیل. رجوع به دستمال شود: هر دم کلاه و کفش به بازار می کنم دسمال اکثر از سر دستار می کنم. نظام قاری (دیوان ص 25). کار دسمال ازو همی آید لیک دور است از تمیز و وقار. نظام قاری (دیوان ص 35)
قصبه. مرکز دهستان عقیلی شهرستان شوشتر. دارای 550 تن سکنه. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات، برنج. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ بختیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
قصبه. مرکز دهستان عقیلی شهرستان شوشتر. دارای 550 تن سکنه. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات، برنج. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ بختیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
مخفف دستمالچه، مصغر دستمال. دستمال کوچک: بود دسمالچه چون وصلۀ اندام کتان حرمتش داشته بر دیده و رو مالیدم. نظام قاری (دیوان ص 95). رجوع به دستمال و دستمالچه شود
مخفف دستمالچه، مصغر دستمال. دستمال کوچک: بود دسمالچه چون وصلۀ اندام کتان حرمتش داشته بر دیده و رو مالیدم. نظام قاری (دیوان ص 95). رجوع به دستمال و دستمالچه شود