جدول جو
جدول جو

معنی دژغاله

دژغاله
دزغاله، دیوار دور شهر یا قلعه، بارو، حصار، سنگر، جان پناه
تصویری از دژغاله
تصویر دژغاله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دژغاله

دزغاله

دزغاله
قلعه و شهرپناه و برج. (آنندراج). برج و حصار و دیوار دور شهر و جان پناه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

درغاله

درغاله
مُرَکَّب اَز: درغ، بند و سد و در + ’َاله’ علامت نسبت، دربند. راه میان کوه. شعب. فرجه. (یادداشت مرحوم دهخدا)، راه در کوه. شِعب. (دهار)، راهی را گویند که از میان کوه بگذرد و آنرا به عربی شعب خوانند و فرجۀ میان دو کوه را نیز گفته اند. (برهان)، راهی که در کوه بود چون دره. (شرفنامۀ منیری)، شعب. (زمخشری)، رجوع به توضیح مؤلف درباره لغت درغال در پاورقی شود
لغت نامه دهخدا

ژغاله

ژغاله
نان ارزن. (برهان). رجوع به ژغاره شود:
رفیقان من با می و ناز و نعمت
منم آرزومند یک تا ژغاله.
ابوشکور (از فرهنگ شعوری).
، ناف حیوانات، سرخی زنان. (برهان). سرخی و غازه که زنان بر روی مالند. سرخاب
لغت نامه دهخدا