جدول جو
جدول جو

معنی دسرا - جستجوی لغت در جدول جو

دسرا
کشتی
تصویری از دسرا
تصویر دسرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درسا
تصویر درسا
(دخترانه)
در (عربی) + سا (فارسی) مانند در، مانند مروارید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارا
تصویر دارا
(پسرانه)
مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارا
تصویر دارا
واجد، متمول
فرهنگ واژه فارسی سره
به شب پیمودن، شب گشت جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران. بشب راه رفتن در شب سیر کردن، به سر در آوردن، کسی را در شب، معراج محمدبن عبدالله ص یا حدیث اسرا. حدیث معراج، جمع اسیر، بندیان گرفتاران جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران، جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسار
تصویر دسار
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسما
تصویر دسما
تیره گون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسری
تصویر دسری
سخت و ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسره
تصویر دسره
از دو طرف یا از دو جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسرا
تصویر اسرا
(دخترانه)
در گویش سمنان اشک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کسرا
تصویر کسرا
(پسرانه)
کسری، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارا
تصویر دارا
دارنده، چیزدار، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارا
تصویر دارا
دارنده، چیزدار، مال دار، ثروتمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسرا
تصویر اسرا
اسیرها، زندانیها، گرفتاران، جمع واژۀ اسیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارا
تصویر دارا
دارنده، مال دار، خدای تعالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسرا
تصویر اسرا
هفدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه، بنی اسرائیل، سبحان، سیر دادن در شب، در شب راه رفتن، در شب سیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درا
تصویر درا
دری درخشنده ها (مانند در) دراز. طولانی طویل کشیده مقابل کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسر
تصویر دسر
میوه یا شیرینی یا چیز دیگر که بعد از غذا بیاورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرا
تصویر سرا
حیاط
فرهنگ واژه فارسی سره
بارگاه، منزلگاه، اندرون و حرم، خانه و بیت، جوانمرد گشتن، رادیدن راد گشتن، مهتر گشتن، مهیدن درخت کمان از گیاهان شاد مانی رو در روی اندوه (ضراء) شادی شادمانی مسرت مقابل ضراء، شادی شادمانی مسرت مقابل ضراء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درا
تصویر درا
زنگ بزرگ که بر گردن چهارپایان ببندند، جرس، برای مثال درآینده هر سو درای شتر / ز بانگ تهی مغز را کرده پر (نظامی۵ - ۸۰۴)، پتک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسر
تصویر دسر
میوه یا شیرینی ای که پس از غذا خوردن و سیر شدن بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرا
تصویر سرا
خانه، جا، مکان، منزل، خانۀ بزرگ
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً چکامه سرا، داستان سرا، سخن سرا، مدحت سرا، نغمه سرا
سرای بقا: کنایه از آخرت، جهان دیگر، سرای پسین
سرای پسین: کنایه از آخرت، جهان دیگر
سرای جاوید: کنایه از دنیای دیگر، عالم دیگر، بهشت
سرای سپنج: خانۀ عاریت، کنایه از دنیا
سرای فانی: کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درا
تصویر درا
((دَ))
زنگ بزرگ، جرس، پتک آهنگران، درای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسر
تصویر دسر
((دِ س))
آن چه که در پایان غذا می خورند مانند میوه، شیرینی، ژله یا لرزانک و غیره، پس غذا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرا
تصویر سرا
خانه، مکان، بنای عالی، پسوند مکان، کاروانسرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خودسرانه
تصویر خودسرانه
مستقلا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودسرانگی
تصویر خودسرانگی
آنارشیسم
فرهنگ واژه فارسی سره
اداره ای در دادگستری که تحت نظر داد ستان کار کند اداره مدعی عمومی یا دادسرای نظامی استان اداره ای در دادگستری که مرکب است از یک دادستان و یک دادیار برای هر شعبه پارکه استیناف. یا دادسرای شهرستان اداره ای در دادگستری که مرکب است یک دادستان و یک دادیار پارکه بدایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودسرانه
تصویر خودسرانه
به میل خود، از روی خودسری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرودسرا
تصویر سرودسرا
آنکه سرود بخواند، سرودسراینده، آوازه خوان، مغنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادسرا
تصویر دادسرا
((سَ))
اداره ای در دادگستری که تحت نظر دادستان کار کند، اداره مدعی عمومی
فرهنگ فارسی معین
قسمتی از ادارۀ دادگستری شامل شعبه های بازپرسی که کارمندان آن زیر نظر دادستان کار می کنند
فرهنگ فارسی عمید