- دسرا
- کشتی
معنی دسرا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
واجد، متمول
به شب پیمودن، شب گشت جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران. بشب راه رفتن در شب سیر کردن، به سر در آوردن، کسی را در شب، معراج محمدبن عبدالله ص یا حدیث اسرا. حدیث معراج، جمع اسیر، بندیان گرفتاران جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران، جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
تیره گون
سخت و ستبر
از دو طرف یا از دو جانب
دارنده، چیزدار، ثروتمند
دارنده، چیزدار، مال دار، ثروتمند
اسیرها، زندانیها، گرفتاران، جمع واژۀ اسیر
دارنده، مال دار، خدای تعالی
هفدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه، بنی اسرائیل، سبحان، سیر دادن در شب، در شب راه رفتن، در شب سیر کردن
دری درخشنده ها (مانند در) دراز. طولانی طویل کشیده مقابل کوتاه
میوه یا شیرینی یا چیز دیگر که بعد از غذا بیاورند
حیاط
بارگاه، منزلگاه، اندرون و حرم، خانه و بیت، جوانمرد گشتن، رادیدن راد گشتن، مهتر گشتن، مهیدن درخت کمان از گیاهان شاد مانی رو در روی اندوه (ضراء) شادی شادمانی مسرت مقابل ضراء، شادی شادمانی مسرت مقابل ضراء
زنگ بزرگ که بر گردن چهارپایان ببندند، جرس، برای مثال درآینده هر سو درای شتر / ز بانگ تهی مغز را کرده پر (نظامی۵ - ۸۰۴) ، پتک
میوه یا شیرینی ای که پس از غذا خوردن و سیر شدن بخورند
خانه، جا، مکان، منزل، خانۀ بزرگ
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً چکامه سرا، داستان سرا، سخن سرا، مدحت سرا، نغمه سرا
سرای بقا: کنایه از آخرت، جهان دیگر، سرای پسین
سرای پسین: کنایه از آخرت، جهان دیگر
سرای جاوید: کنایه از دنیای دیگر، عالم دیگر، بهشت
سرای سپنج: خانۀ عاریت، کنایه از دنیا
سرای فانی: کنایه از دنیا
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً چکامه سرا، داستان سرا، سخن سرا، مدحت سرا، نغمه سرا
سرای بقا: کنایه از آخرت، جهان دیگر، سرای پسین
سرای پسین: کنایه از آخرت، جهان دیگر
سرای جاوید: کنایه از دنیای دیگر، عالم دیگر، بهشت
سرای سپنج: خانۀ عاریت، کنایه از دنیا
سرای فانی: کنایه از دنیا
((دِ س))
فرهنگ فارسی معین
آن چه که در پایان غذا می خورند مانند میوه، شیرینی، ژله یا لرزانک و غیره، پس غذا (واژه فرهنگستان)
خانه، مکان، بنای عالی، پسوند مکان، کاروانسرا
مستقلا
آنارشیسم
اداره ای در دادگستری که تحت نظر داد ستان کار کند اداره مدعی عمومی یا دادسرای نظامی استان اداره ای در دادگستری که مرکب است از یک دادستان و یک دادیار برای هر شعبه پارکه استیناف. یا دادسرای شهرستان اداره ای در دادگستری که مرکب است یک دادستان و یک دادیار پارکه بدایت
به میل خود، از روی خودسری
آنکه سرود بخواند، سرودسراینده، آوازه خوان، مغنی
قسمتی از ادارۀ دادگستری شامل شعبه های بازپرسی که کارمندان آن زیر نظر دادستان کار می کنند