جدول جو
جدول جو

معنی سرودسرا

سرودسرا
آنکه سرود بخواند، سرودسراینده، آوازه خوان، مغنی
تصویری از سرودسرا
تصویر سرودسرا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرودسرا

سرودسرای

سرودسرای
نغمه سرای. (آنندراج). آوازخوان:
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام.
کسایی.
بساط باغ کن از گونه گونه حلۀ بزم
سرای خلد کن از نغمۀ سرودسرای.
عنصری.
شود به بستان دستان زن سرودسرای
به عشق بر گل خوشبوی بلبل خوشدم.
سوزنی.
با همه نیکوی سرودسرای
رودسازی برقص چابک پای.
نظامی
لغت نامه دهخدا

رودسرای

رودسرای
رودسراینده. سرایندۀ رود. رودنواز. رودساز. رودزن. رودنوازنده:
ز هیچ باغ شنیدی نوای عودنواز
ز هیچ خانه شنیدی سرود رودسرای ؟
فرخی.
همیشه تا دل میخوارۀ سماع پرست
شود گشاده به آواز رود رودسرای.
فرخی.
هنوز رودسرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار.
فرخی.
و رجوع به رودساز و رودزن و رود شود
لغت نامه دهخدا

گردوسرا

گردوسرا
ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم، واقع در 63000گزی جنوب خاوری راین و 7000گزی خاور راه شوسۀ بم به جیرفت. دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

فردسرا

فردسرا
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 33 تن سکنه است. از قنات مشروب میشود و محصول عمده آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

سرودار

سرودار
دهی جزء دهستان ارنگۀ بخش کرج شهرستان تهران. دارای 195 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کرج. محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

رودسار

رودسار
کنار رود، ساحل رود، سر رود:
کرده بدرود و فرامش رامش و عشرت تمام
نه هوای رودسار و نه نشاط میگسار،
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا