دسته النگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، ایّاره، برنجن، دست برنجن، ورنجن، سوار، دستیاره، آورنجن، اورنجن، یارج، یاره برای مثال تا چو هماغوش غیوران شوم / محرم دستینۀ حوران شوم (نظامی۱ - ۴۵)، دستکش، پوشاک دست، امضا، حکم، دست خط
دسته اَلَنگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، اَیّارِه، بَرَنجَن، دَست بَرَنجَن، وَرَنجَن، سِوار، دَستیارِه، آوَرَنجَن، اَورَنجَن، یارَج، یارِه برای مِثال تا چو هماغوش غیوران شوم / محرم دستینۀ حوران شوم (نظامی۱ - ۴۵)، دستکش، پوشاک دست، امضا، حکم، دست خط
معرب دستی. ظرفی است که با دست جابجا شود. (از اقرب الموارد). آوندی است که آنرا به دست توان برداشت. (منتهی الارب). و رجوع به دستی شود، دسته و قبضه. (ناظم الاطباء)
معرب دستی. ظرفی است که با دست جابجا شود. (از اقرب الموارد). آوندی است که آنرا به دست توان برداشت. (منتهی الارب). و رجوع به دستی شود، دسته و قبضه. (ناظم الاطباء)
دستبند دست برنجن، دسته کارد شمشیر طنبود عود و غیره، مکتوبی که بدست خود نویسد دستخط، فرمان پادشاه توقیع حکم، امضا، آنچه که در پایان کتاب الحاق کنند مانند نام خود تاریخ اتمام و غیره
دستبند دست برنجن، دسته کارد شمشیر طنبود عود و غیره، مکتوبی که بدست خود نویسد دستخط، فرمان پادشاه توقیع حکم، امضا، آنچه که در پایان کتاب الحاق کنند مانند نام خود تاریخ اتمام و غیره