جدول جو
جدول جو

معنی دزبانو - جستجوی لغت در جدول جو

دزبانو
(دِ)
بانوی دز. ملکۀ دز. ملکۀ قلعه و حصار:
لیلی نه که لعبت حصاری
دزبانوی قلعۀ عماری.
نظامی.
او در آن دز چو بانوی سقلاب
هیچ دزبانو آن ندیده به خواب.
نظامی.
دزبانوی من ز دز گشاده
دزبان وی از دز اوفتاده.
نظامی.
چو گل بودم ملک بانوی سقلاب
کنون دزبانوی شیشه م چو گلاب.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دربانو
تصویر دربانو
(دخترانه)
در (عربی) + بانو (فارسی) مرکب از در (مروارید) + بانو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلبانو
تصویر گلبانو
(دخترانه)
بانوی چون گل، بانویی زیبا چون گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهبانو
تصویر شهبانو
(دخترانه)
شاه بانو ملکه، همسر شاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زربانو
تصویر زربانو
(دخترانه)
بانویی که چون زر می درخشد، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازبانو
تصویر نازبانو
(دخترانه)
بانوی ناز دار، بانوی زیبا و عشوه گر
فرهنگ نامهای ایرانی
قسمت کوچکی از سازمان ارتش برای مراقبت در رفتار و کردار سربازان و افسران و جلوگیری از کارهای خلاف آنان، عمل و شغل دژبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدبانو
تصویر کدبانو
زن خانه دار، بانوی خانه، زنی که کارهای خانه را با نظم و ترتیب اداره می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانور
تصویر زبانور
زباندار، سخنگو، سخنور، فصیح، زبان آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آقبانو
تصویر آقبانو
نوعی پارچۀ نخی نازک و گلدار که زنان از آن چارقد درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهبانو
تصویر شهبانو
بانوی شاه، ملکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدزبانی
تصویر بدزبانی
ناسزاگویی، هرزه درایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دزدانه
تصویر دزدانه
مانند دزدان، نهانی، دور از چشم کسی، یواش و بی سر و صدا، دزدکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدزبان
تصویر بدزبان
کسی که به دیگران ناسزا می گوید و دشنام می دهد، بدگو، دشنام دهنده، ناسزاگوینده، بددهان
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
کوتوال. (یادداشت مرحوم دهخدا). دژبان. قلعه دار:
همانگه سوی دزبان کس فرستاد
که بختم دوش درخواب آگهی داد.
(ویس و رامین).
بدیدی دز از دز فرودآمدی
به دزبان بر از وی درود آمدی.
نظامی.
دزبانوی من ز دز گشاده
دزبان وی از دز اوفتاده.
نظامی (لیلی و مجنون ص 196).
و رجوع به دژبان شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
بانوی دژ. خاتون دژ:
چو گل بودم ملک بانوی سقلاب
کنون دژبانوی شیشه م چو گلاب.
نظامی.
دژبانوی من بدین سبیل است
دژبانی من بدین دلیل است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کدبانو
تصویر کدبانو
خانم، بانوی بزرگ خانه و سرای
فرهنگ لغت هوشیار
زنی که خانه را اداره کند بانوی خانه بی بی خاتون، (مخصوصا) زنی که امور خانه را بخوبی و نظم و ترتیب اداره کند خانه دار، زن زوجه: (نفس است کد بانوی من من کدخدا و شوی او کد بانو یم گر بد کند بر روی کد بانو زنم) (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
شهربانو ملکه. توضیح طبق فرمان محمد رضا شاه پهلوی (1340 ه. ش) ملکه ایران بلقب فوق خوانده شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهبانی
تصویر دهبانی
نگهبانی ده، کدخدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزدانه
تصویر دزدانه
بطور دزدی دزدکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربانی
تصویر دربانی
شغل ومنصب دربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژبانی
تصویر دژبانی
نگاهبانی دژ، پاسبانی دژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقبانو
تصویر آقبانو
پارچه ای نخی که زنان بعنوان چارقد بسر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزبان
تصویر دزبان
قلعه بان، دژبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقبانو
تصویر آقبانو
نوعی پارچه نخی نازک و گلدار که زنان از آن چارقد می دوزند
فرهنگ فارسی معین
بخشی کوچکی از سازمان ارتش که وظیفه مراقبت از اعمال افسران و سربازان را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دژبانی
تصویر دژبانی
نگاهبانی دژ، کوتوالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهبانو
تصویر شهبانو
((شَ))
ملکه، همسر شاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدبانو
تصویر کدبانو
((کَ))
بانوی منزل، زن خانه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهبانو
تصویر شهبانو
ملکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آقبانو
تصویر آقبانو
اسپیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دزدانه
تصویر دزدانه
Larcenous, Larcenously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوزبانه
تصویر دوزبانه
Bilingual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دو زانو نشستن
فرهنگ گویش مازندرانی