جدول جو
جدول جو

معنی دریوش - جستجوی لغت در جدول جو

دریوش
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
تصویری از دریوش
تصویر دریوش
فرهنگ لغت هوشیار
دریوش
((دَ))
گدا، درویش
تصویری از دریوش
تصویر دریوش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داریوش
تصویر داریوش
(پسرانه)
نگهبان نیکی، دارنده نیکی، فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی، مرکب از دارا + وهو (نیکی)، نام چندتن از پادشاهان هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریوش
تصویر پریوش
(دخترانه)
پری روی، فرشته روی، زیبا چون پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درویش
تصویر درویش
گدا، خواهنده از درها، بی بضاعت، بی چیز، مفلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درغوش
تصویر درغوش
نیازمند، محتاج، تهی دست، درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخوش
تصویر درخوش
شوق، اشتیاق، خواهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریوش
تصویر فریوش
(دخترانه)
زنگ، همان پریوش هم هست، پریوش، زیبا چون پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریوش
تصویر پریوش
درنگ و تنبلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریوش
تصویر پریوش
مانند پری، پری وار، پری روی، پری پیکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درویش
تصویر درویش
صوفی، کنایه از کسی که به اندک مایه از مال دنیا قناعت می کند، کنایه از تهیدست، بینوا، فقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریوش
تصویر پریوش
((پَ وَ))
پری وار، پری فش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درویش
تصویر درویش
((دَ))
فقیر، تهیدست، صوفی، قلندر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درغوش
تصویر درغوش
((دَ))
درویش، نیازمند، محتاج، تهیدست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دروش
تصویر دروش
درفش، افزار کفشدوزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروش
تصویر دروش
آلت کفش دوزی که با آن چرم را سوراخ می کنند، نشتر حجام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروش
تصویر دروش
((دِ رُ))
درفش، آلتی آهنین و نوک تیز شبیه جوالدوز اما ضخیم تر از آن با دسته ای چوبی که کفّاشان از آن برای سوراخ کردن چرم و دوخت و دوز کفش استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین