مانند پری. پری وار. چون پری: گاه به الحان ثناسرای تو باشم گاه غزل گوی بر بتان پریوش. سوزنی. عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند وین همه منصب از آن حور پریوش دارم. حافظ. دانم که بگذرد ز سرجرم من که او گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست. حافظ
که جوش و غلیان بسیار دارد، پر و لوله پرغوغا پرغلغله با حرارت. یا برنج پر جوش. برنجی که برای پخته شدن جوش بسیار لازم دارد. یا سر پرجوش. سر پر شور پر حرارت