- درکردن
- خارج کردن
معنی درکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکباء
بیرون کردن خارج کردن، یا در کردن تیر (گلوله) پرتاب کردن تیر (گلوله)، گنجانیدن داخل کردن (از اضداد)، کم کردن حط کردن موضوع کردن
بلند کردن، بالا بردن
راندن و اخراج کردن
انباشتن
شروع کردن، آغاز کردن، سردادن
بیرون کردن، خارج کردن، شلیک کردن، داخل کردن، مخلوط کردن
راندن وخواندن ستور ومرکب از (هر) حکایت صوت در راندن و خواندن ستوران و (کردن) که فعلمعین است)
مدارا کردن، با کسی ساختن، شروع کر دن
Replenish
пополнять
wieder auffüllen
поповнювати
uzupełniać
reabastecer
rifornire
reponer
replenir
bijvullen
mengisi ulang
يجدّد
पुनः भरना
למלא מחדש
yenilemek
kujaza tena
পূর্ণ করা
بھرنا
خارج شدن