جدول جو
جدول جو

معنی درودگر - جستجوی لغت در جدول جو

درودگر
نجار
تصویری از درودگر
تصویر درودگر
فرهنگ واژه فارسی سره
درودگر
((~. گَ))
نجار
تصویری از درودگر
تصویر درودگر
فرهنگ فارسی معین
درودگر
کسی که پیشه اش ساختن اسباب و آلات چوبی است، درگر، نجار، چوب تراش
تصویری از درودگر
تصویر درودگر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درودگری
تصویر درودگری
نجاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درودگری
تصویر درودگری
نجاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درودگری
تصویر درودگری
پیشۀ درودگر، نجاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درود گر
تصویر درود گر
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درو گر
تصویر درو گر
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروگر
تصویر دروگر
آنکه علف را درو کند درو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردگر
تصویر دردگر
نجار، چوب تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودگر
تصویر رودگر
کسی که تارهای زه و کمان سازد زهتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودگر
تصویر رودگر
کسی که تارهای ساز و زه کمان درست می کند، زهتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروگر
تصویر دروگر
کسی که گندم یا جو یا گیاه دیگر را با داس درو کند، دروکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروگر
تصویر دروگر
((دِ رُ گَ))
درو کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رودگر
تصویر رودگر
((گَ))
زهتاب، سازنده تارهای ساز و زه کمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دروگر
تصویر دروگر
درودگر، نجار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
کذاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرودار
تصویر گرودار
امین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
کسی که براستی سخن نگوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درودنی
تصویر درودنی
قابل درودن شایسته درو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درود گری
تصویر درود گری
عمل درودگر، شغل درودگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درندگی
تصویر درندگی
عمل درنده، سبعیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمودار
تصویر درمودار
مهایک رگدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
چاک و شکاف و پاره شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمدار
تصویر درمدار
دارنده زوزندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگدار
تصویر درگدار
مهایک مودار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درزیگر
تصویر درزیگر
خیاط، درزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوتگر
تصویر دعوتگر
دعوت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دودیگر
تصویر دودیگر
دوم ثانی ددیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروگر
تصویر داروگر
داروساز داروفروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرونگر
تصویر فرونگر
آنکه به پایین نگاه کند، کنایه از تنگ چشم، دون همت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
پارگی، پاره شدگی، چاک، شکاف، کنایه از پررویی، بی شرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دعوتگر
تصویر دعوتگر
کسی که دیگری را به جشن و مهمانی یا برای کاری فرا می خواند، دعوت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرونگر
تصویر فرونگر
آنکه به پایین نگاه کند مقابل زبرنگر، دون همت
فرهنگ لغت هوشیار
قابل پرستش معبود: گذر کردم زآب و شکر گفتم بسجده پیش یزدان گرو گر. (لبیبی) توضیح در این مورد بعضی فرهنگها بمعنی قاهر و قادر و غالب (صفات خدا) و برخی دیگر بمعنی مراد بخش نوشته اند (برهان) و صحیح نمی نماید، خدای تعالی (و آن بجای ترکیب توصیفی یزدان گرو گر یا خدای گرو گر است: فرزند تو امروز بود جاهل و عاصی فردات چه فریاد رسد پیش گرو گر ک (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار