ده کوچکی است از دهستان ده سرد بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 83 هزارگزی جنوب بافت و 4 هزارگزی باختر راه فرعی دولت آباد به بافت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان ده سرد بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 83 هزارگزی جنوب بافت و 4 هزارگزی باختر راه فرعی دولت آباد به بافت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
حکایت صوت ذوات النفخ. حکایت صوت سرنا. نام آواز سرنا. آواز سورنای و جز آن. (یادداشت مرحوم دهخدا). - دردر کردن، به همه گفتن. افشا کردن. علنی کردن. چیزی راکه افشای آن نیکو نیست همه جا و به همه کس گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهرت دادن. چو انداختن. مطلبی را بین مردم شایع کردن و انتشار دادن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
حکایت صوت ذوات النفخ. حکایت صوت سرنا. نام آواز سرنا. آواز سورنای و جز آن. (یادداشت مرحوم دهخدا). - دردر کردن، به همه گفتن. افشا کردن. علنی کردن. چیزی راکه افشای آن نیکو نیست همه جا و به همه کس گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهرت دادن. چو انداختن. مطلبی را بین مردم شایع کردن و انتشار دادن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
ابن صهیب. محدث است. (منتهی الارب) (آنندراج). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
ابن صهیب. محدث است. (منتهی الارب) (آنندراج). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
محمد بن اسماعیل درزی، مکنی به ابوعبدالله. از صاحبان دعوت برای تألیه و پرستش الحاکم بأمرالله عبیدی فاطمی. نسبت طایفۀ درزیه به اوست. گویند که او ایرانی الاصل است و در اواخر سال 407 هجری قمریوارد مصر شد و بخدمت الحاکم بأمرالله درآمد، و برای او کتابی تصنیف کرد که در آن چنین آمده است که روح آدم به علی بن ابی طالب (ع) منتقل گشت و از او به اسلاف الحاکم بأمرالله حلول کرد و از یکی پس از دیگری این حلول ادامه داشت تا به خود الحاکم رسید، ابوعبدالله در دعوت به پرستش الحاکم بأمرالله با حمزه بن علی زوزنی همداستان شد و گروه کثیری از مردم به آنان پیوستند. اما در مورد ضبط این کلمه زبیدی در تاج العروس گوید صحیح آن درزی بفتح اول است نسبت به ’اولاد درزه’ به معنی دوزندگان و جولاهگان، و ذهبی در سیرالنبلاء او را لقب ’دروزی’ داده است. اما غزی در نهرالذهب گوید دروزیها را مردم به ابوعبدالله درزی نسبت می دهند با اینکه این طایفه از او اکراه دارند زیرا قائل به اموری است که مخالف اعتقادات آنان می باشد، و برخی نسبت آنان را به طیروز یکی از بلاد فارس دانند. برخی بر این عقیده اند که الحاکم او را برای نشر دعوت به شام فرستاد و وی در وادی تیم در نزدیکی جبل الشیخ فرود آمد و در زد و خوردی که با مغولان داشت به سال 411 هجری قمری بقتل رسید. اما دروزیها تا بامروز همگی براین عقیده اند که ابوعبدالله درزی در اواخر عمر خود ازالحاکم برگشته و با وی دشمن شده بود، و برخی او را همان نشتکین (انوشتکین) درزی دانند که به سال 410هجری قمری به امر الحاکم به قتل رسید. بهرحال در نام و نسب و ترجمه احوال وی مانند سایر افراد این گروه ابهامات بسیاری وجود دارد. (از الاعلام زرکلی ج 6 ص 259) از سیر النبلاء و تاج العروس ذیل درز) (از نهر الذهب ج 1 ص 214) (از خلاصه الاثر ج 3 ص 268) (از النجوم الزاهره ج 4 ص 184) (از خطط الشام ج 6 ص 268)
محمد بن اسماعیل درزی، مکنی به ابوعبدالله. از صاحبان دعوت برای تألیه و پرستش الحاکم بأمرالله عبیدی فاطمی. نسبت طایفۀ درزیه به اوست. گویند که او ایرانی الاصل است و در اواخر سال 407 هجری قمریوارد مصر شد و بخدمت الحاکم بأمرالله درآمد، و برای او کتابی تصنیف کرد که در آن چنین آمده است که روح آدم به علی بن ابی طالب (ع) منتقل گشت و از او به اسلاف الحاکم بأمرالله حلول کرد و از یکی پس از دیگری این حلول ادامه داشت تا به خود الحاکم رسید، ابوعبدالله در دعوت به پرستش الحاکم بأمرالله با حمزه بن علی زوزنی همداستان شد و گروه کثیری از مردم به آنان پیوستند. اما در مورد ضبط این کلمه زبیدی در تاج العروس گوید صحیح آن درزی بفتح اول است نسبت به ’اولاد درزه’ به معنی دوزندگان و جولاهگان، و ذهبی در سیرالنبلاء او را لقب ’دروزی’ داده است. اما غزی در نهرالذهب گوید دروزیها را مردم به ابوعبدالله درزی نسبت می دهند با اینکه این طایفه از او اکراه دارند زیرا قائل به اموری است که مخالف اعتقادات آنان می باشد، و برخی نسبت آنان را به طیروز یکی از بلاد فارس دانند. برخی بر این عقیده اند که الحاکم او را برای نشر دعوت به شام فرستاد و وی در وادی تیم در نزدیکی جبل الشیخ فرود آمد و در زد و خوردی که با مغولان داشت به سال 411 هجری قمری بقتل رسید. اما دروزیها تا بامروز همگی براین عقیده اند که ابوعبدالله درزی در اواخر عمر خود ازالحاکم برگشته و با وی دشمن شده بود، و برخی او را همان نَشْتَکین (انوشتکین) درزی دانند که به سال 410هجری قمری به امر الحاکم به قتل رسید. بهرحال در نام و نسب و ترجمه احوال وی مانند سایر افراد این گروه ابهامات بسیاری وجود دارد. (از الاعلام زرکلی ج 6 ص 259) از سیر النبلاء و تاج العروس ذیل درز) (از نهر الذهب ج 1 ص 214) (از خلاصه الاثر ج 3 ص 268) (از النجوم الزاهره ج 4 ص 184) (از خطط الشام ج 6 ص 268)
نشستگاه دندان طفل پیش از برآمدن، یا عام است. (منتهی الارب). ریشه های دندان کودک. (از اقرب الموارد). ج، درادر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). در مثل گویند: اءعییتنی باشر فکیف بدردر، در جوانی از من نصیحت نپذیرفتی پس چگونه حال که از سالخوردگی ’درادر’ و ریشه های دندان های توهویدا شده است ! آنرا در مورد کسی گویند که آنگاه که سالم بود از او اکراه داشته اند تا چه رسد به وقتی که معیوب باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نشستگاه دندان طفل پیش از برآمدن، یا عام است. (منتهی الارب). ریشه های دندان کودک. (از اقرب الموارد). ج، دَرادِر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). در مثل گویند: اءُعییتنی باشُر فکیف بدردر، در جوانی از من نصیحت نپذیرفتی پس چگونه حال که از سالخوردگی ’درادر’ و ریشه های دندان های توهویدا شده است ! آنرا در مورد کسی گویند که آنگاه که سالم بود از او اکراه داشته اند تا چه رسد به وقتی که معیوب باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
منسوب به طایفۀ دروز که از اهالی شامات بوده اند. (ناظم الاطباء). واحد دروز، که طایفه ای هستند باطنی مذهب و دارای معتقدات سری. (از اقرب الموارد). رجوع به دروز و دروزیه شود
منسوب به طایفۀ دروز که از اهالی شامات بوده اند. (ناظم الاطباء). واحد دروز، که طایفه ای هستند باطنی مذهب و دارای معتقدات سری. (از اقرب الموارد). رجوع به دروز و دروزیه شود
ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت واقع در 42 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و دو هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه به دارزین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت واقع در 42 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و دو هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه به دارزین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)