دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 27 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان و 20 هزارگزی راه گردنه سرخ به فلاورجان، با 603 تن سکنه. آب آن از زاینده رود و قنات و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 27 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان و 20 هزارگزی راه گردنه سرخ به فلاورجان، با 603 تن سکنه. آب آن از زاینده رود و قنات و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
فرمان دور شدن، کنایه از نیزۀ دو شاخه ای که در قدیم پیشاپیش پادشاه می برده اند تا مردم آن را ببینند و از سر راه دور شوند، برای مثال برآورد از جگر آهی چنان سرد / که گفتی دور باشی بر جگر خورد (نظامی۲ - ۲۳۱)، کنایه از آهی که از ته دل برآید، برای مثال چو دارا جواب سکندر شنید / یکی دور باش از جگر برکشید (نظامی۵ - ۸۱۵)، کنایه از مانع، کنایه از نگهبان شاه
فرمان دور شدن، کنایه از نیزۀ دو شاخه ای که در قدیم پیشاپیش پادشاه می برده اند تا مردم آن را ببینند و از سر راه دور شوند، برای مِثال برآورد از جگر آهی چنان سرد / که گفتی دور باشی بر جگر خورد (نظامی۲ - ۲۳۱)، کنایه از آهی که از ته دل برآید، برای مِثال چو دارا جواب سکندر شنید / یکی دور باش از جگر برکشید (نظامی۵ - ۸۱۵)، کنایه از مانع، کنایه از نگهبان شاه
درربارنده. بارندۀ درر. آنکه یا آنچه درها بارد، فصیح. (ناظم الاطباء) : از رشحات خامۀ درربار ریاض اخبار شاه فلک اقتدار بر وجهی نضارت یابد. (حبیب السیر چ تهران ج 3 جزو 4 ص 323)
درربارنده. بارندۀ درر. آنکه یا آنچه درها بارد، فصیح. (ناظم الاطباء) : از رشحات خامۀ درربار ریاض اخبار شاه فلک اقتدار بر وجهی نضارت یابد. (حبیب السیر چ تهران ج 3 جزو 4 ص 323)