جدول جو
جدول جو

معنی دررباط - جستجوی لغت در جدول جو

دررباط
(دَرْ، رُ)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 27 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان و 20 هزارگزی راه گردنه سرخ به فلاورجان، با 603 تن سکنه. آب آن از زاینده رود و قنات و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلربای
تصویر دلربای
(دخترانه)
زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
کسی که در بلندی روی ریسمان راه برود و بازی کند، ساروباز، بندباز، رسن باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درربار
تصویر درربار
دربار، گوهرافشان، مرواریدبار، کنایه از خوش سخن، فصیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورباش
تصویر دورباش
فرمان دور شدن، کنایه از نیزۀ دو شاخه ای که در قدیم پیشاپیش پادشاه می برده اند تا مردم آن را ببینند و از سر راه دور شوند، برای مثال برآورد از جگر آهی چنان سرد / که گفتی دور باشی بر جگر خورد (نظامی۲ - ۲۳۱)،
کنایه از آهی که از ته دل برآید، برای مثال چو دارا جواب سکندر شنید / یکی دور باش از جگر برکشید (نظامی۵ - ۸۱۵)، کنایه از مانع، کنایه از نگهبان شاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیرباز
تصویر دیرباز
زمان دور و دراز، مدت دراز، زمان پیشین، عهد قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرربار
تصویر شرربار
آتش بار، آنچه از آن ریزه های آتش می بارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
رابطه داشتن، رفت و آمد داشتن، تماس برقرار کردن با کسی از طریق وسیله ای مخصوص، پیوستگی، بستگی، پیوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داربام
تصویر داربام
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
درربارنده. بارندۀ درر. آنکه یا آنچه درها بارد، فصیح. (ناظم الاطباء) : از رشحات خامۀ درربار ریاض اخبار شاه فلک اقتدار بر وجهی نضارت یابد. (حبیب السیر چ تهران ج 3 جزو 4 ص 323)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دورباش
تصویر دورباش
امر به دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داربام
تصویر داربام
چوب بزرگی که بدان بام را پوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد بند باز ریسمان باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرباز
تصویر دیرباز
زمان دور و دراز، زمان پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
درباره به راستای اینک با عنان تونهادم این مکرمت را که به راستای من کردی درباره در موضوع راجع به توضیح لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
ربط، بستن، بربستن
فرهنگ لغت هوشیار
نیزه ای دوشاخه با چوبی جواهرنشان که در قدیم پیشاپیش شاهان می برده اند تا مردم بدانند که پادشاه می آید و خود را به کنار کشند، تبرزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
داربازنده، کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد، بندباز، ریسمان باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
((اِ تِ))
ربط دادن، پیوند چیزی به چیزی، بستگی، پیوستگی، رابطه، مفرد ارتباطات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرباز
تصویر دیرباز
زمان دور و دراز، زمان پیشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در باب
تصویر در باب
درباره، در این باره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
پیوستگی، پیوند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
Pertinence, Relatedness, Relevance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
pertinence, interconnexion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
pertinenza, relatività, rilevanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
ความเกี่ยวข้อง , ความสัมพันธ์ , ความสำคัญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
relevantie, verwantschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
pertinencia, relación, relevancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
trafność, związek, istotność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
pertinência, relacionamento, relevância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
相关性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
доречність , спорідненість , актуальність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
Relevanz, Zusammengehörigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
уместность , связанность , актуальность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارتباط
تصویر ارتباط
relevansi, keterkaitan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی